Document Type : Original Article
Authors
Department of Islamic Philosophy and Kalam, Faculty of Theology and Ahl Bayt Knowledge, University of Isfahan, Isfahan, Iran
Abstract
Keywords
Main Subjects
موضوع ارتباط انسان با طبیعت همواره در تاریخ زیست انسان وجود داشته و امروزه به یکی از بحرانهای انسان معاصر تبدیل شده است. یکی از ابعاد مغفول ارتباط انسان با طبیعت در این روزگار، وجه تأثیر و نقش تعامل با طبیعت در سلوک او است. طبق مبانی حکمت متعالیه، انسان برای سامان دادن زندگی مادی و معنوی خویش به این تعامل احتیاج دارد. او نمیتواند به امور مرتبط با جسم خود بیتوجه باشد؛ زیرا با توجه به مباحث نفسشناسی ملّاصدرا، انسان جسمانیهالحدوث است و بدن و نشئۀ مادی انسان مرتبۀ نازلۀ همان روح او است. او زندگی مادی، اخروی و توحیدی خود را در تعاملات و کنشهای خویش با اعیان این دنیایی، از جمله طبیعت، سامان میدهد. ملّاصدرا با شگفتی موضوع «نگاه آیتبین» و «ذوالعین بودن» انسان و تأثیر آن در سلوک او را بررسی کرده است و ضمن بیانی حصرگونه، تنها راه درک اسماء حسنای الهی و معرفتالله را تأمل در آسمانها و زمین (آفاق در تعبیر قرآنی) میداند. برای فهم تأثیر و نقش تعامل با طبیعت در سلوک انسان از منظر حکمت متعالیه، آثار ملّاصدرا را بررسی و بیانات او را استخراج و تحلیل کردهایم. هدف نوشتار حاضر تبیین نقش تعامل انسان با طبیعت در سلوک و سعادت او است. در این راستا، پرسشهایی مطرح میشوند: انسان چه تعاملاتی با طبیعت یا چه نگاههایی به آن میتواند داشته باشد؟ آیا تعامل با طبیعت و محیطزیست در سلوک و سعادت انسان مؤثر است؟ از نگاه ملّاصدرا، چگونه تعاملی به سیر صعودی و سلوک مثبت انسان منجر میشود؟ نگاه آیتبین چگونه موجب ارتقای وجودی میشود و در سلوک او نقش ایفا میکند؟
در این پژوهش، بعد از بیان پیشینۀ پژوهش، انواع رویکردها و تعاملات انسان در مواجهۀ با طبیعت از نگاه ملّاصدرا را بیان و همچنین، آیت و آیتبینی را تحلیل میکنیم. سپس، با توجه به ویژگیهای نگاه آیتبین از نگاه ملّاصدرا، نقش آن در ارتقای وجود آدمی را تبیین خواهیم کرد. در نهایت نیز، تحقق چنین تعامل و نگاهی نسبت به جهان را در آثار ملّاصدرا به نمایش خواهیم گذاشت.
در باب انسان و جهان و نیز سلوک انسان پژوهشهایی انجام شدهاند. برای نمونه (رضازاده و جلیلیان، 1396) باب سلوک انسان از نگاه ملّاصدرا در چند رهیافت فلسفی و عرفانی و قرآنی سخن گفته است و ضمن رهیافت قرآنی سلوک انسان، به طور کلی و مختصر به بحث سلوک آفاقی اشاره کرده است (بیدهندی و شیراوند، 1393). پژوهشی دیگر که مبتنی بر اسفار چهارگانۀ ملّاصدرا است و اخلاق زیستمحیطی را تحلیل میکند (شیراوند، 1398)، از منظر عرفان و بحث تجلی، جایگاه طبیعت را بررسی کرده است؛ اما به نگاه آیتبین و تأثیر چنین نگاهی در تعالی انسان اشاره نکرده است. وجه تمایز پژوهش حاضر از پژوهشهای یادشده، علاوه بر منظر حکمت متعالیه و ملّاصدرا، تمرکز بر تعامل آیتبینانه و نحوۀ ایفای نقش آن در ارتقای وجود آدمی و سلوک او است. در هیچ یک از پژوهشهای یادشده، در باب نقش تعامل با طبیعت و محیطزیست و به ویژه تحلیل نقش نگاه آیتبین در سلوک انسان از مرآی حکمت متعالیه بحث نشده است؛ نگاهی که به نوعی، از وجوه تمایز و شکاف بین عالَم ملّاصدرا و عالَم مدرنیته، در تعامل با محیطزیست و طبیعت است.
به منظور پیشبرد بحث، به توضیحی مختصر دربارۀ برخی از مقولهها از نگاه ملّاصدرا احتیاج داریم؛ از این رو، در ادامه، هر یک را بهاختصار شرح میدهیم.
در هستیشناسی ملّاصدرا، فرض انسان بدون عالم و عالم بدون انسان امری غیرممکن مینماید. انسان و مراتب وجودی او متناظر و مطابق با عالم و مراتب وجودی آن است؛ به گونهای که احکام هر یک در رابطه با دیگری صدق میکند. هرچه در این عالم وجود دارد، از جمله انسان، اصل و منشأیی در عالم دیگر دارد (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۴، صص. ۱۶۶ و ۱۶۷). انسان پیوسته در ارتقای وجودی است؛ به نحوی که میتواند در تمام مراتب هستی سیر کند (ملّاصدرا، ۱۳۷۵، ص. ۳۶۱). انسان موجودی تمامشده نیست و در قالب نوع خود محدود و محصور نمیشود (ملّاصدرا، 1366الف، ج 2، ص. 269). او موجودی است که برخلاف بقیۀ موجودات و حتی فرشتگان، حدّ یقف ندارد؛ او میتواند آینۀ تمامقد و تمامنمای خداوند و خلیفۀ او در عالم و مظهر اسم جامع الله باشد. دلیل خلافت الهی انسان همین قابلیت او برای حامل تمامی اسماء خداوند و کون جامع بودن انسان است (ملّاصدرا، 136۶الف، ج ۴، صص. ۳۹۰، ۳۹۱، ۴۰۰، ۴۰۹ و۴۱۰ ). امکانهایی بینهایت پیشروی انسان وجود دارند که هویت او را تشکیل میدهند. انسان بر اساس حرکت جوهری همواره در تحول و تکامل است و از عالمی به عالم دیگر و از مرتبهای به مرتبۀ دیگر منتقل میشود و با هر یک از این عوالم و مراتب هستی متحد میشود تا بدانجا که عالمی عقلی مشابه عالم عینی میشود[1].
ملّاصدرا در آثار خود بهتفصیل از زیبایی و شگفتیهای عالم سخن گفته است. طبیعت مرتبه و بخشی از عالم هستی است؛ از این رو، آنچه در باب عالَم مطرح شده است در رابطه با طبیعت نیز صادق است. کلّ عالم تصنیف خداوند کتاب او و «جمالالله» است (ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 182 و 184؛ ابن عربی، بیتا، ج 2، ص. 346). در واقع، عالم خلقت همان حق است که ظهوری بهتناسب و بهملائمت دارد. به عبارت دیگر، حق بهتناسب ظهور یافته و عالمی سراسر جمال پدید آمده است[2]. از نظر او، جمالهای نسبی از جمال مطلق، یعنی خداوند، منتشیمیشوند؛ خدایی که زیبای مطلق و مبدأ و منبع تمام زیباییها است (ملّاصدرا، 1368، ج 2، ص. 77).
به اعتقاد صدرالدین شیرازی، آنچه در عالم کون وجود دارد به ابهی و اشرف وجه ممکن است. از نظر او، عالم محسوس نیز بهسان عالم معقول به شایستهترین حالتی است که تصور میشود (ملّاصدرا، 1368، ج 7، ص. 106). او ترتیب اشیاء را نیز اجود و نظام آن را اشرف میشمارد. ملّاصدرا با بیان سیر نزول و صعود، این سیر را احسن وجوه صنع و ایجاد میخواند؛ زیرا خداوند این عالم را به گونهای قرار داده است که به غایتی سراسر خیر خواهد رسید. او با این توضیحات، عالم را همانند شخصی واحد میداند که اول، آخر، صورت و بلکه تمام آن حق است؛ مانند دایرهای واحدی که اول، آخر و بلکه همۀ آن نقطه است (ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 106 و 107). از سویی، حق سراسر حسن و بهاء است؛ بنابراین، کل عالم حسن و بهاء است[3] (ملّاصدرا، 1366الف، ج 5، ص. 391)؛ اعم از اینکه بهاجمال نگاه شود یا بهتفصیل. به تعبیری، هم تکتک موجودات در نهایت حسن، بهاء و زیبایی هستند و هم مجموع آنها سراسر حسن و بهاء است و نظامشان اتم و تناسباتشان به بهترین وجه ممکن است.
در لغت، آیه به معنای علامت است. این کلمه ریشهها، وزنها و معانی متعددی دارد (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۳، ص. ۱۶۸). کاربردهای آیه توسط ملّاصدرا، فیلسوف مسلمان، در آثارش جالب توجه است. او از آیه برای اشاره به پدیدههای طبیعی نیز استفاده میکند[4]. آیه، در عین اتصالی که با ذوالآیه دارد، از او متمایزاست (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۶۹۸؛ ملّاصدرا، ۱۳۶۶ب، ج ۳، ص. ۱۴۱)؛ به دلیل همین عین بودن و غیر بودن، علامتی برای ذوالآیه (یعنی حق و اسماء و صفات او) میشود. این عینیت و غیریت با نگاه وجودی و تشکیکی ملّاصدرا همخوانی دارد. علاوه بر این، سیاق بیانات ملّاصدرا در متونی که از آیات الهی صحبت میکند، همراه با شگفتی است. این امر نشان میدهد در منظومۀ فکری او، آیه به وجود امری غیرعادی و شگفتانگیز اشاره میکند. گویی انسان در مواجهۀ با آیههای الهی، با تجلّیگاهی از قدرت و عظمت خداوند روبهرو میشود.
انسان با شکلها و روشهایی متفاوت میتواند با طبیعت تعامل کند. ملّاصدرا در آثار خود نگاههای متفاوت آدمی به طبیعت را بیان کرده است. با بررسی آثار ملّاصدرا، به طور کلی، سه رویکرد و نگاه متفاوت انسانها در مواجهۀ با طبیعت احصاء میشوند: خنثی، کوتهنگرانه و آیتبین.
ملّاصدرا در آثار خود، مکرراً، دربارۀ تعامل آیتبینانه سخن گفته است. او در کتاب مفاتیحالغیب، این نگاه را با سه مؤلفۀ «حسن نظر»، «نظر پیوسته و بدون توقف[7]» و «دقت و عمق در نظر» همراه و چنین میکند :
«پس هماکنون به عمق، در افعال محکم او نظر کن[8] و [نیز] در علم تام او که سبب صدور افعال او است؛ نظر و نگاهی شفابخش؛ و تأمل کن، تأملی کامل و وافی، تا ملاحظه کنی جنابی را که عجائب او تو را شگفتزده میکند و ببینی دریایی که غرائبش تو را غرق میکند... و نگاه ادامهدار در آیات و اسرار پراکنده و گسترد را نیکو کن؛ و در حکمتهای نوشتهشده در دو عالم ملک و ملکوت تأمّل نما. و از آنها که از تدبر در آیات آفاق و انفس رویبرگردان هستند و خدا آنها را مذمت کرده است، مباش[9].... پس اگر این ادامه دادن در نگاه را در آنچه در ملک و ملکوت است، نیکو کردی[10]، از محسنین میشوی...» (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، صص. ۲۷۲ و ۲۷۳)
اول آنکه ملّاصدرا از واژۀ نظر استفاده کرده است. نظر به معنای نگاه کردن است و اصل آن به معنای روبهرو شدن با چیزی است. برای نمونه، نظر به چیزی با چشم یا قلب به معنای روبهرو شدن با چیزی از طریق چشم یا قلب است. همچنین، شخص در نظر کردن در طلب هدایت و در طلب ظهور چیزی است. برای ادراک معنای چیزی از طریق نظر به مشاهده و تفکر تؤامان نیاز است. شخص در نظر در جستوجوی معرفت شیء از طریق خود شیء و از طریق چیزی دیگر است (عسگری، ۱۴۰۰ه.ق، صص. ۶۵ و ۶۶). تمام این ویژگیها با آنچه ملّاصدرا در نگاه آیتبین بیان میکند، به نحوی تناسب دارند. برای مثال، اینکه آیت هم عین ذوالآیه است و هم غیر آن و همچنین، جستوجوی معرفت شیء از طریق خود شیء و از طریق چیز دیگر با شناخت آیهای همخوانی دارد. در نظر، به نحوی مقولۀ «روبهرو شدن» مطرح میشود. در طی این پژوهش نیز خواهیم دید نگاه آیتبین و نظر کردن - با همۀ ویژگیهایی که باید داشته باشد - سفر انسان از ظاهر به باطن و نظر با قلب است.
دوم آنکه ملّاصدرا با استفاده از فعل امر «أحسن» و عبارت «إن احسنتَ»، به ما نشان میدهد این نگاه کردن و نظر کردن اولاً باید «نیکو و زیبا و بهتناسب» باشد. این حسن نگاه را به دو صورت میتوان توضیح داد: یکی همان معنای حسن، نیکویی و زیبایی و بهتناسب بودن است که توجه به زیبایی و متناسب بودن خلقت است؛ به ویژه که ملّاصدرا عالم را جمالالله میداند. دومین معنا و تفسیر را میتوان مطلق نگاه آیتبین دانست؛ زیرا در متن بالا، ملّاصدرا توضیحاتی را در رابطه با نگاه آیتبین بیان کرده است و به این قرینه، میتوان گفت نگاه نیکو همان نگاه آیتبین است.
سوم آنکه با توجه به عبارت «إدمان النظر»، میفهمیم نه یک بار، بلکه این نگاه زیبابین باید ادامهدار، پیوسته، پربسامد، پرتکرار و بهشدت مستمر باشد. این استمرار به گونهای است که هرگاه و هر میزان که شخص بتواند، آن را مدنظر قرار میدهد. در صورت ادامهدار بودن و پیوسته بودن این تعامل، نگاه آیتبین و نتایج مترتب بر آن حاصل میشوند.
همچنین، «عمق نظر و به ژرفا نگریستن» تعبیری دیگر است که از بیانات ملّاصدرا به دست میآید. او از فعل امر «أمعن» برای نظر و نگاه کردن استفاده میکند. در نگاه آیتبین، شخص از آیه به ذوالآیه متوجه میشود و در پناه آیات، به ذوالآیه نظر میکند؛ از این رو، چنین رویکردی بدون عمق نظر محقق نمیشود.
حال، پس از طرح مبادی بحث در حوزۀ انسان، عالم و آیت و همچنین، بیان انواع تعاملات انسان با طبیعت و ویژگیهای نگاه آیتبین، نقش این نحوۀ تعامل با طبعیت در سلوک انسان و ارتقای وجودی او را بررسی میکنیم.
ملّاصدرا در طرح جامع خود از عشقهای انسانی، از سه نوع عشق اصغر، اوسط و اکبر سخن میگوید و بهترتیب آنها را تسهیلگر مرتبۀ بعدی میشمارد.
«عشق اکبر» همان عشق اللّه است که فقط برای متألهین و فانیان متکامل روی میدهد. در این عشق، عاشق در یکی از والاترین حالتهای ممکن است؛ یعنی انسان کامل متأله. معشوق نیز در یکی از شدیدترین حالتهای وجودی و زیبایی است؛ یعنی حق با تمام اسماء خود. در این عشق، محب و محبوب یکی خواهند بود؛ در واقع، غیری وجود ندارد و هرچه هست او است. برای این افراد فنای کلی حاصل میشود و آنها فقط خدا را دوست دارند (ملّاصدرا، 13۶8، ج 7، ص. 183).
«عشق اوسط» که در پژوهش حاضر بسیار مورد توجه قرار گرفته است عشق علمایی است که دائماً در حقیقت موجودات و تفکر در خلق آسمانها و زمین نظر میکنند (همان، صص. ۱۸۳ و ۱۸۴). ملّاصدرا در آثار خویش در تعداد صفحاتی جالب توجه، نمونههایی از این مقوله را هنرمندانه و با تعابیر دقیق و لطیف در منظر و مرآی ما قرار داده است[11].
«عشق اصغر» نیز عشق به انسان است؛ زیرا انسان نمونهای است از آنچه در عالم کبیر وجود دارد (همان) و کتاب انسان مجموعهای مختصر است که در آن آیات کتاب مبین وجود دارند.
عشق در مرتبۀ اوسط با «نشانهشناسی» یا «آیهشناسی» مرتبط است. در اینجا، انسان چشمانداز هستیشناسانۀ خویش به جهان را با نگاه «آیهانگارانه» و «زیباشناسانه» همراه میکند (امامی جمعه، 1385، ص. 106) و مدام در پی کشف باطن و ملکوت اشیاء است. او همه چیز این عالم را نشانۀ محبوب حقیقی میبیند. به بیان دیگر، همه جای زمین و آسمان برای او معبد و مسجدی برای یاد او است. این عالم، محل ظهور و بروز اسماء الهی و معانی تمثلیافتۀ حق است و تأمل و تدبر عبرتگونه در طبیعت طریقی است برای تسهیل مطالعۀ جمال و جلال حضرت حق.
شاید بتوان گفت این به دلیل تأثیر زیبایی ظاهر بر باطن است. حسن نظر در زیباییهای ظاهری طبیعت و آسمانها و زمین شخص را دارای ارتقای وجودی میکند تا بدانجا که شخص با اسماء حسنای الهی مرتبط میشود و بلکه به مقام فنای ذاتی و بالاتر میرسد و این همان عشق اکبر است. شخص در چنین مرتبهای، بهتبع عشق به خدا، عاشق صنع و آفرینش او خواهد بود. در واقع، حتی در بالاترین مراتب سلوک، تعامل عاشقانه نسبت به آسمانها و زمین محقق میشود. او که در مراتب قبلی، یعنی عشق اوسط، به آیتبینی نیاز داشت، حال با امتداد نگاه آیتبین، به جایی رسیده است که حتی در بالاترین مراتب سلوک خود نیز از مغز محبت به تمام هستی نظر میکند. در عشق اکبر که شخص با اسماء حسنای خدا و ذات او متحد میشود، چشم خدا چشم او میشود و او با چشمی خدایی به طبیعت نگاه میکند.
به تعبیر ملّاصدرا، زمانی که شخصی به عالِمی محبت دارد، آثار، تصنیفات او و دقت در معانی آنها را نیز دوست دارد. در اینجا نیز زمانی که شخص غرق در محبت الهی شود، باز هم همچنان به عالم آفرینش مهر میورزد؛ زیرا آنچه در عالم است، کتاب، تصنیف، آیات و حکم مکتوبۀ حق است (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، ص. 3۲۱).
در نگاه آیتبین، شخص از آیه به ذوالآیه منتقل میشود و مدام در جستوجو و یاد ذوالآیه خواهد بود. این خود به نحوی ذکر است؛ ذکر عملی. در ارتباط ذکر و محبت نیز بیان شده است که علامت محبت ذکر محبوب است و هرچه محبت بیشتر شود، ذکر محبوب هم فزونی مییابد (ملّاصدرا، 1366الف، ج 7، ص. 262). محبان خدا نیز عاشق صنع و قدرت او هستند و در آفرینش او نظر میکنند (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، ص. ۳۳۲). پس، بین محبت، نگاه آیتبین و ذکر ارتباط وجود دارد. همچنین، ملّاصدرا در هنگامۀ سخن گفتن از توجه به آیات الهی چنین میگوید:
«کتاب انسان مجموعهای مختصر است که در آن آیات کتاب مبین وجود دارند. پس، هر کس در آن تأمل کند و در آیات و معانی آن به نظر اعتبار نظر کند، برای او مطالعۀ کتاب کبیر و آیات و معانی و اسرار آن آسان میشود و هنگامی که موفق شد و معانی کتاب کبیر را فیصله داد، با آن، عروج به مطالعۀ جمال خدا و جلال احدیت او آسان میشود. پس، همه چیز را درهمپیچیدۀ در کبریایی او و مضمحلشدۀ در نور او میبیند.» (ملّاصدرا، 1368، ج 7، ص. 184)
پس، آیتبینی، محبت، فکر و ذکر با هم مرتبط و درهمتنیده هستند؛ چنانکه ملّاصدرا نیز بهصراحت بیان میکند ذکر حقیقی ذکر قلبی و همان فکر در حقیقت است (ملّاصدرا، 1366الف، ج 7، ص. 262). میتوان حالتی شدیدشونده و دیالکتیکی را بین تمام این مقولهها متصور شد. شخص با تأمل و تفکر در آیات الهی و آفرینش، نگاه آیتبین و ذکر عملی را محقق میکند. این ذکر بهتناسب میزان محبت او خواهد بود. این استمرار بر ذکر و فکر عامل حبّ بیشتر و قرب بیشتر محبوب حقیقی میشود. این حالت رفت و برگشتی مکرراً انجام میشود، تا آنجا که انسان در شدیدترین حالت حبی خود قرار خواهد گرفت و همه چیز را در پرتوی محبت الهی دوست خواهد داشت.
«پس، خلائق را به محبت خلاقشان دوست دارد و از فضل خدا و با طلب حظوظ و لذتهای تجلیات صفاتی و اسمائی، طلب و ارادهای شدید [برای مطلوبی عظیم] دارد»[12] (همان، ص. 260).
تمام روند بالا را میتوان در بستر نگاه وجودی، به نحوی عمیقتر، متناسب با اندیشۀ وجودی ملّاصدرا تبیین کرد؛ زیرا ملّاصدرا محبت را از رفقای وجود میداند[13] (ملّاصدرا، 1368، ج 6، ص. 340).
ملّاصدرا میگوید:
«محبان خدا عاشق صنعت و قدرت او هستند [و] در آفرینش او نگاه میکنند و در دقائق حکمت خداوند و عنایت او در وجود اسمها و زمین و آنچه بین آن دو است تدبر میکنند؛ پس بدان که نظر عشاق الهی در هرشیءای نگاهی دیگر است... [آنها] همه چیز را به چشم توحید نگاه میکنند» (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، صص. ۳۳۲ و ۳۳۳).
ملّاصدرا با اشاره به آیۀ «و چه بسیار نشانه در آسمانها و زمین که بر آن مىگذرند، در حالى که از آن روىگردان هستند * و بیشترشان به خداوند ایمان نمىآورند، جز اینکه [با او چیزى را] شریک مىگیرند[14]» (یوسف: ۱۰۵ و ۱۰۶)، واجدین این نگاه را مدح و فاقدین این نگاه را ذم میکند. با توجه به بیانات ملّاصدرا در ذیل این آیه، مؤمنان را نیز به دو دسته میتوان تقسیم کرد: مؤمن در ظاهر و باطن و مؤمن در ظاهر. مؤمنان در ظاهر کسانی هستند که هرچند مسمّای به ایمان هستند، باطناً مشرک هستند؛ زیرا به آیات خداوند در آسمانها و زمین توجه ندارند. کسی که هنوز به مرتبۀ رؤیت حقیقی خدا و مراتب عالی ایمان نرسیده است، میتواند با استمرار نگاه عمیق و زیباشناسانه و تأملی وافی در عجائب صنع و عجائب ملک و ملکوت خدا، باطن خود را مزیّن به ایمان کند و به مقام احسان یا کأنّ[15] برسد.
«پس اگر ادمۀ نظر در این دو (آسمانها و زمین) را نیکو کردی (و بهسان آیات الهی در آنها نگاه کردی)، تو از محسنین خواهی بود؛ زیرا خدا را عبادت میکنی، در حالی که رائی و رؤیتکنندۀ او هستی و احسان آن است که خدا را عبادت کنی، چنانکه گویا او را میبینی» (ملاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۱۷۳).
ملّاصدرا در تبیین چرایی این موضوع میگوید:
«زیرا نگاه به صنع محکم از آن نظر که صنع است، نگاه به صانع حکیم به چشم خود است؛ به ویژه صانعی حکیم که هر کلی و جزئی از او و برای او و به سوی او و به وسیلۀ او است» (همان).
پس نگاه آیتبین راهی است برای تحقق مرتبۀ کأنَّ؛ نگاهی که اگر به طور مستمر پیگیری شود، انسان را از مقام کأنّ هم عبور میدهد و به مقام أنّ و رؤیت حقیقی الله و اسماء و صفات او میرساند.
انسان در پرتوی نگاه آیتبین به لایههای متعدد واقع دست مییابد و با آنها مواجه میشود. توضیح بیشتر آنکه این امور «حقیقتاً» آیات در زمین و آسمانها هستند؛ یعنی نحوۀ بودنشان، بودِ آیتی است. اینگونه نیست که صرفاً منِ انسانِ فاعلِ شناسا آنها را آیت بپندارم و در حقیقت امر، اینها آیت نباشند. اینها حقیقتاً و واقعاً آیت هستند و ارتباط واقعی و حقیقی بین این آیات و ذوالآیه وجود دارد. من نیز با ارتباطی که با این آیات برقرار میکنم، سیر تعالی خویش را محقق میکنم. همانگونه که ملّاصدرا نیز از تعابیری همچون «فیه آیات» و «فیها آیات» مکرراً استفاده کرده است؛ یعنی در آن (یا آنها[16]) آیات وجود دارند. در واقع، این آیتبینی به نحوی ارتباط با واقعیتی است که محقق است و نه اینکه صرفاً پندارۀ انسان باشد و آنچه در طبیعت وجود دارد به حقیقت آیت نباشد. این موضوع با آموزۀ وجود فقری ملّاصدرا و در دستگاه وجودی او بهخوبی تبیین میشود. همچنین، میتوان برای تأیید مطلب بالا، به بیان ملّاصدرا اشاره کرد که تأمل در این امور را بابی برای انکشاف حقایق بالاتر معرفی کرده است. راه رسیدن به واقع از خود واقع میگذرد و نه از آنچه در واقعیت و حقیقت ریشه ندارد. پس، آیت بودن این امور و پدیدهها واقعی است و ریشه در واقعیت دارد. البته چگونگی دید من به عنوان یک انسان نیز اهمیت دارد؛ این دیدن باید رؤیتی باشد که ظهور تعالی انسانی را شدت ببخشد. انسان چگونه دیدن خویش را با نگاه آیتبین به سمت واقعیت هستی جهت میدهد؟ او این آیات را کشف میکند، میبیند، درک میکند و مییابد. این چگونه دیدن اهمیت دارد و من با این چگونه دیدن درصدد رسیدن به خود واقعیت با تمام لایههای آن هستم، نه آنکه آیتی به حقیقت وجود نداشته باشد و من صرفاً آنها را آیه بپندارم. انسان حکیم با این حسن نظر مدام، دائماً با واقعیت هستی در لایههای مختلف مرتبط است و کشف واقعیت هستی را تا عمیقترین لایههای واقعیت محقق میکند. ملّاصدرا میگوید:
«ای عاقل! اولاً فکرت را در مُلک [خدا] طولانی کن، [در این صورت] نزدیک است که درهای آسمان بر قلب تو باز شود. پس، توسط قلبت در مراتب ملکوت آسمان سیر میکنی و از برخی از آنها به برخی دیگر منتقل میشوی و از [زمین] به بالای آسمان بالا میروی، تا جایی که با قلبت در مقابل عرش رحمن [خواهی بود]» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 303).
همۀ عالم خلق[17] از نگاه ملّاصدرا کتابی تفصیلیافته است از آنچه در عالَم الهی از اسماء و صفات است. او با اشاره به آیۀ ۱۷۰ سورۀ اعراف[18]، نتیجه میگیرد خداوند بر انسان علم حکمت، توحید و معرفت امر و خلق و آفاق و انفس را واجب کرده است. از نظر او، «علّم الاسماء» آدمی فقط و فقط با تدبر در مصنوعات و تأمل در مربوبات موجود در آسمان و زمین حاصل میشود. و این سرّ توصیه و امر بسیار به تدبر و تفکر در آیات الهی است (ملّاصدرا، 1368، ج 7، ص. 32). این حصر ملّاصدرا بسیار شگفتانگیز است؛ اینکه علم و کشف و درک اسماء حسنای الهی فقط با تدبر در مخلوقات آسمان و زمین حاصل میشود. گویا انسان فقط از این طریق میتواند تعالی، معرفت و هویت انسانی خویش را محقق کند. در واقع، هم همۀ آفرینش جملتاً و هم هر یک از مخلوقات خدا، «باب معرفتالله» هستند و انسان با نظر در آنها به خدا میرسد.
انسان در انفتاح و گشودگی به سوی آن وجود بحت بسیطی است که با ظهور خود راهی برای شناخت و معرفت او میگشاید؛ اما ظهور در عین اینکه خود، راه معرفت است، ممکن است مانع و ستری برای معرفت باشد؛ از این رو، آدمی مدام با توجه به همین ظهورات که به شکل آسمان و زمین درآمدهاند، به دنبال راه یافتن به باطن و حقیقت و ملکوت آنها است. به تعبیر نصرالله حکمت: «عالم شبکهای پیچیده و درهمتنیده از نمادها و رمزها است که باید گشوده شود تا بتوان از آن طریق به عالم حقایق راه یافت.» (حکمت، 1393، ص. 186)
ملآصدرا با اشاره به روند تدریجی و پرتکرار گفتهشده، بیان میکند انسان در ابتدای امر، به دلیل تعلق به بدن خویش، مطالعۀ کتاب پرآیۀ هستی را باید کلمهبهکلمه و تدریجی انجام دهد. در این صورت، آدمی با صبر و تکرار تأمل و تدبر در عالم هستی، شئونی مختلف را دارا میشود. این روند ادامه پیدا میکند تا انسان آرامآرام به معرفت الهی دست یابد (ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 13 و 14)؛ معرفتی که سعادت آدمی است و این معرفت باید در همین دنیا حاصل شود (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۲، ص. ۱۸۲).
گفتنی است، اشتیاق انسان به لقای خداوند و شناخت ذات و صفات و افعال او از آن نظر که افعال او هستند، فقط در عارف دیده میشود. عشق عرفا به اندازۀ معرفتشان است و لذت آنها از معرفت، لذتی است که نه فقط زوال ندارد، بلکه متضاعف میشود؛ میتوان گفت، با زیادت معرفت همردیف و همراه است. بهجت و معرفت حقیقی[19] در اصل برای همان فانیان الهی و آنهایی است که به حق و به اسماء حسنای حق رسیدهاند و در مرتبۀ تنزل یافتهتر برای کسانی است که از نگاه و دریچۀ اسماء حسنا به عالم نگاه میکنند. این تدبر و تأمل در عجائب خلقت و لطائف آفرینش و زیباییها و حسن مخلوقات معدّی است که به واسطۀ آن انسان آیتبین به اسماء حسنای الهی برسد و از آن مقام به عالم نگاه کند.
همچنین، نگاه آیتبین را میتوان راه سفر از خلق به سوی حق، عامل هدایت و سعادت انسان، راه ایجاد و تشدید حکمت (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۲، صص. ۹۷ و۱۰۰؛ ملّاصدرا، ۱۳۸۹، صص. ۶ و ۷) و کلید گشایش غیب برای قلب آدمی دانست (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 303).
ملّاصدرا نمونهای از این تعامل عاشقانه و آیتبین را در آثار خود به تصویر کشیده است و بهتفصیل در این باب، در دو کتاب شرح اصول کافی و اسفار سخن گفته است[20]. ما در اینجا، برای نمونه، فقط بخشی کوچک از بیانات او را ارائه میکنیم.
زمین: حکمت خلق زمین و تدبر در نحوۀ وجود و نوع استقرار آن، منافع زمین، صفات و ویژگیهای آن، نسبت متناسب بین خشکیها و آبهای زمین، نسبت زمین با موجودات دیگر از جمله حیوان و گیاه و جمادات و انسان. اینها نمونههایی از نگاه آیتبین ملّاصدر به زمین است که در قلم او منعکس شده است. استفاده از تعابیری همچون «لطائف حکمت خدا» و «آیات» او در متنهای ملّاصدرا دربارۀ زمین مشهود است (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 278-281؛ ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 134-138). او آیات زمین را به دو نوع «آیات خفیة» و «آیات جلیة» تقسیم میکند. به سنگهای زمین و برخی از غایتهای آنها به عنوان آیات جلیه اشاره میکند؛ غایتهایی همچون کشف آتش، ساختوساز، زینتبخشی و در نهایت، تحقق نگاه توحیدی. او در باب آیاتی خفیه که برای عرفا دربارۀ زمین وجود دارند، چنین میگوید:
«و در آنها (سنگها) برای عرفا، آیاتی خفیه است که به آن معرفت مییابند؛ [آیاتی همچون اینکه] سنگها دارای شعور و نطق و ذکر و تسبیح [هستند] و اینکه برای آنها جوهری شریف عقلی نورانی است؛ همانگونه که به آن در این قول خداوند اشاره میشود «و زمین به نور پروردگار خود روشن شود» (زمر: ۶۹) و اینکه نشئۀ طبیعی آنها به نشئۀ دیگری تبدیل میشود، مانند [این] قول خداوند «روزی که زمین به غیر زمین تبدیل میشود» (ابراهیم: ۱۴)» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 281).
آب: صدرا در اسفار خود، به طور مفصل، وجوه مختلف آب را به عنوان یکی از نشانههای الهی بررسی میکند. او از آفرینش آب تا اثرات حیاتبخش آن بر زمین، این عنصر شگفتانگیز را توصیف میکند. صدرا آب را مطیع و فرمانبردار توصیف میکند؛ زیرا با کوچکترین علتی به مکانهای مختلف منتقل میشود (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 285 و 286). همچنین، او به نقش حیاتی آب در احیای زمین و وابستگی شدید حیات موجودات زمینی به آن اشاره میکند. در ادامه، نیز زیبایی و تنوع گیاهان و لذت و شادمانی حاصل برای ناظران را بیان میکند. از نظر او، هر یک از این گیاهان و ویژگیهایشان آیتی بر وجود، حکمت، لطف، جود و کرم خداوند است. همچنین، او نمونههایی از این آیهگونه بودن را برمیشمرد (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. ۲۸۵ و 289).
ملّاصدرا بهصراحت بیان میکند میتوان از یک گیاه به وجوه مختلف وجود حق و اسماء حسنای او پی برد. او با نگاهی عمیق و هنرمندانه، نزول آب از آسمان، نفوذ آن به ریشه گیاهان، صعود آن به تمام اجزای گیاه تا بالاترین قسمت آن و ظرافتهای نفوذ و حضور آب در تمام رگها، حفرهها و سطح برگ را توصیف میکند. او حتی از باریکترین رگههای روی برگ - که به چشم نمیآیند - نیز غافل نمیشود و آنها را به خالق آسمانها و زمین منتهی میکند:
«... به آخرت، به سوی خالق آسمانها و زمین و جبار ملک و ملکوت منتهی میشود. پس همۀ آنها شواهدی آشکارکننده و آیاتی هستند که با یاری یکدیگر [و] با زبان حالشان جلالت بارئشان را آشکار میکنند و بیانکنندۀ کمال حکمت او هستند[21]» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 286 و 287).
پدیدههای جوی مانند باد: صدرا پس از بررسی ماهیت باد، نسبت آن با انسان، پرندگان و جمادات را بیان میکند. او با نگاهی توحیدی، خدا را محرک هوا میداند[22] که میتواند بشارت و زمینهساز حیات یا عذاب باشد[23]. از نظر صدرا، هوا، چه از نظر وجود، چه از نظر حرکت و چه از نظر منافعی که در آن نهفته است، آیهای از آیات الهی است. این منافع به دو دسته تقسیم میشوند: برخی ظاهری هستند و برخی با تامل ظاهر میشوند. در ادامه، او به نظر کردن در عجائب جو و ابرها، رعدوبرقها، بارانها، برفها، شهابها و صاعقهها و اسباب پدیدآورندۀ آنها دعوت میکند و آیۀ «و آنچه در آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است را [به عنوان] بازیچه خلق نکردیم» (دخان: ٣٨) را اشارۀ اجمالی به همین موضوع میداند[24]. به تصریح او، اگر حظّ انسان فقط دیدن باران با چشم و شنیدن صدای رعد با گوش باشد، با بهائم در این امر مساوی است و کسی که ادعای انسانیت دارد باید از این مرتبه بالاتر برود و به عالم عالم عقل و ملأ اعلی برسد. چنین انسانی باید با چشم باطن نیز نگاه کند تا امور باطنی عجیب و اسرار غریبی را ببیند. به تصریح او، تفکر و تأمل طولانی در این مقوله، آن را به بابی برای رسیدن به ملکوت و عجائب آن تبدیل میکند (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 295-297).
نباتات: گیاهان از وجوهی مختلف آیت پروردگار هستند. نفس زرع و گیاهپروری، خروج انواع مختلف گیاهان، درختان، ثمرات از دانهها و نیز میوههایی با اشکال و رنگهای متفاوت، طعمها و رایحههای متفاوت با اختلاف فضیلتی که دارند، آیات پروردگار هستند و عجیب آن که همۀ اینها با همۀ تفاوتی که دارند برآمده از زمین و آب واحد هستند. ملّاصدرا از این تنوعات، کیفیات، منافع و غایتهایشان به فاعل این تنوعات پل میزند و ما را به نظر در آنها دعوت میکند. او به اختلاف طبایع نباتات، اصنافشان و کثرت و تفاوت منافعشان از سوی خدا توجه میدهد؛ از تغذیه و تقویت و زنده کردن تا تضعیف و کشتن، افزایش یا کاهش شادی و تغییراتی که در مزاج انسان میدهند. ملّاصدرا ضمن بیان شگفتیهای منافع کثیر و احوال و عجائب گیاهان، گوشهای کوچک از آن را برای دلالت بر «دقائق صنع خدا» و «لطائف رحمت او» را کافی میداند. بخشی کوچک از شگفتیهای یک گیاه نه فقط بر صنع خدا دلالت میکند، بلکه انسان را به دقائق صنع او میرساند و نشاندهندۀ رحمت و لطائف رحمت او است (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 289 و 290).
او در دیالوگی هنرمندانه و بهزیبایی، از زبان یک برگ در خطاب به ارباب قلوب میگوید:
«پس، همۀ اینها شواهد و آیاتی است که با یاری یکدیگر، با زبان حالشان، از جلال آفریدگار خود بهروشنی سخن میگویند و کمال حکمت او را آشکار میکنند. در این برگ، منادی برای ارباب قلوب وجود دارد که با آوای خود میگوید: آیا [خدا را] نمیبینی در حالی که صورت و ترکیب و صفات و منافع و اختلاف احوال و کثرت فوائد من را میبینی؟ آیا گمان میکنی من بهخودیخود خلق شدم یا چیزی از جنس خودم مرا خلق کرد یا این کارها را انجام داد یا آنچه از این منافع بر آن مترتب میشود به طبع و ذات من است [و چیزی ورای طبع و ذات من نیست]؟ آیا حیا نمیکنی که به کلمهای سهحرفی نگاشتهشده در برگهای نگاه میکنی و یقین میکنی که آن صنعت و ساختۀ انسانی عالم و قادر و مرید و متلکم است [و] سپس، به این خطوطی عجیب که بر وجه من با قلم الهی – [که دیدههای ظاهری]، ذات و حرکت و اتصال او به محلّ خط را درک نمیکنند – نقش بستهاند نگاه میکنی و قلب تو از جلال صانع آن جدا میشود؟!» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 287).
حیوانات: حیوانات مختلف آیات عظیم خداوند هستند و ملّاصدرا آنها را با ملاکهایی مختلف[25] تقسیم میکند. او با دعوت به نظر کردن در خلقت شگفتی، شکوه و اعجاب حیوانات به عنوان صنع خدا، عظمت و حکمت پروردگار و صانع حیوانات را با یقین نتیجه میگیرد. همچنین، منافع متعدد حیوانات شگفتانگیز و حاصل تدبیر و حکمت خالقشان است (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 290 و 291؛ ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، صص. 329-331).
ملّاصدرا روند پیدایش و رشد طاووس (ملّاصدرا، 1366الف، ج 3، ص. 32) و نقوش و صور ظاهری آن را هنرمندانه و حکیمانه توضیح میدهد و به رنگهای عجیب و نقوش ظریف و زیبای آن اشاره میکند. از نظر او، اینها آیات و شواهدی هستند که با زبان حالشان از جلال خالق خود و کمال حکمت پروردگارشان پرده برمیدارند. او میگوید:
«پس، هر کس در آن چیزی که برای مادۀ لزج داخل تخممرغ - [که] مانند نطفه است – ظاهر شده است تأمل کند، [چیزهایی مانند] این تصاویر و هیئتها و اشکال و اعضا و نقوش و رنگها که بر لباس [یعنی بر پرهای] او است، [او را به] اعتراف به وجود کسی که ملک و ملکوت و کبریاء و جبروت برای او است به اضطرار [میکشاند]؛ چه رسد به اینکه در سایر احوال و کمالاتی که به هر نوعی از پرندگان و سایر حیوانات [مانند] بهائم و وحوش اختصاص دارند و با [چشم ظاهری] دیده نمیشوند تأمل کند؛ [صفاتی همچون] صفتهای نفوسشان و اخلاقشان، عاداتشان و چگونگی ادراکات و ارادۀ آنها و اغراض آنها و منافع افعال آنها و سایر اموری که از حصر و ضبط خارج هستند» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 3، ص. 33).
نکات ظریف خلقت: ملّاصدرا وجه لطیف خلقت، یعنی اشیای لطیف و لطائف خلقت، مانند آنچه در گیاهان و حیوانات کوچک وجود دارد را بررسی میکند. از نظر او، تبیین و شرح لطف خداوند در آفرینش این موجودات مانند کوچکی جثهشان، هدایشان به سمت مصالح، ادراکات و احوال لطیفشان و ترکیب رنگ آنها فراوان است. بیرون آمدن جواهری ارزشمند همچون طلا و نقره و یاقوت از سنگهای سخت، بیرون آمدن عسل از زنبور عسل و ابریشم از کرم و مروارید از صدف را ناشی از لطیف بودن خداوند و به نوعی تجلی و ظهور اسم لطیف خداوند میداند؛ خالق این مخلوقات لطیف است و لطیف کسی است که دقایق وجوه رفق را ترک نکرده است. خدای لطیف، به آنچه ما لطیف نامیدیم، از وجه لطافت خود، لطف کرده است. به تأکید ملّاصدرا، آن کسی که به حقیقت این افعال معرفت نداشته باشد، حقیقت اسماء را نیز نخواهد شناخت[26] (ملّاصدرا، 1366ب، ج 3، صص. 285 و 286). به بیان دیگر، وجه لطیف آفرینش باب معرفت اسم لطیف خداوند است. در واقع، در معرفت حقیقت اسم لطیف خداوند با نگاه کردن در وجه لطیف آفرینش برای انسان باز خواهد شد.
آنچه تا کنون در باب نگاه آیتبین بیان شد، با همۀ عظمت و زیبایی فقط نمونهای است از آنچه ملّاصدرا در این باب نگاشته است. به تصریح خود صدرالدین شیرازی، بیانات او در این حیطه نسبت به آنچه بیان نکرده است، بسیار ناچیز است و شگفتیها، غرائب، عظمت و زیبایی آیات الهی در آفرینش به حدی است که قلم درختان و مرکب دریاها هم برای نوشتن کافی نخواهد بود. او با اظهار شگفتی از آیات و شواهدی که به «وجود خداوند» و «آثار حکمت» در خلق زمین و «بسیار و غیرقابل شمارش» بودن آنها دلالت دارند، چنین میگوید:
«پس این بخشی از آیات خداوند در آفرینش زمین بود و آنچه [از آیات خلق زمین] نگفتیم [به حدی] بیشتر از آن چیزی است که برشمردیم که اصلاً نسبتی بین این دو نیست! پس هنگامی که عاقل در این امور عجیب و غریب تأمل کند، میداند برای آن مدبری علیم و مقدری حکیم وجود دارد و ایمان او تقویت میشود و معرفت او شدت مییابد.» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 281).
او حتی در شمارش شگفتیهای حیوانات کوچک، اظهار عجز میکند و باب حیوانات برای معرفت خدا را غیرمحصور میداند[27]؛ حیوانات، شکلهایشان، اختلافشان و طبائعشان! (همان، ص. ۲۹۱)
این کثرت آیات و شگفتی آنها ممکن است تسهیلگر تعالی انسان باشد. اگر انسان رویکردی درست در مواجهۀ با طبیعت داشته باشد، هر جزئی کوچک از طبیعت بهتنهایی راه بینهایت گشودۀ به سوی حق است. انسان به هر سو روی کند، با امر و پدیده و چیزی روبهرو است که میتواند او را به سعادت، حکمت و عشق اکبر برساند. گویا هر گوشهای از جهان آفرینش بهسان سکوی پرواز آدمی خواهد بود.
هرچند دریای پر از غرائب جهان طبیعت بسیار شگفتآور است، شگفتآورتر از همۀ این عجائب خلقت آنکه انسان از آن تعجب نکند و شگفتزده نشود (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 288)؛ زیرا برخی با وجود این حجم از آیات شگفتانگیر خلقت اظهار شگفتی نمیکنند و به این شگفتیها به عنوان آیات الهی نمینگرند. چه بسا کثرت مشاهده عامل سقوط تعجب باشد (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، ص. 332). ملّاصدرا با عنایت به توحید افعالی، ریشۀ عدم شگفتی از طبیعت را کوری قلب شخص معرفی میکند. از نظر او، کسی که قادر به چنین آیتشناسی است، «هدایتشده» و «رشدیافتۀ» حضرت حق است و خدا است که چشم او را باز کرده است. همچنین، او دوست خدا است؛ از این رو، در همۀ ذرات و اجزای عالم خدا را میبیند (ملّاصدرا، 1366الف، ج 1، ص. 288). در واقع، نه فقط در مجموع آفرینش و به عنوان یک کلّ واحد یا در نسبت اجزای آفرینش با یکدیگر به مشاهدۀ خدا مینشیند، بلکه در هر ذرۀ عالم و در هر جزئی از این عالم آفرینش و مخلوقات، غرق در مشاهدۀ الله و اسماء و صفات میشود. برای مثال، از نظر ملّاصدرا هیچ صنع و نقشی با نقوش و صوری که خدا ایجاد کرده است برابری نمیکند و در حقیقت، تفاوت و دوری دو فاعل از تفاوت و دوری در فعل آنها مشخص میشود (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 287 و 288). هیچ فعلی به شکوهمندی فعل خدا و صورتگری او در عالم هستی نیست و از این رو، هیچ فاعلی نیز همچون او نخواهد بود.
کسی که در قالب بهیمی خود صرفاً به الوان و ظاهر آنها نگاه کند، این شگفتی و تعجب برای او به دلیل همین کثرت مشاهده و نیز تکرار مشاهدۀ اینچنینی کمرنگ و حذف میشود. او در قالب بهیمی خود فرو میرود؛ تا جایی که چشم انسانی او کور میشود. در مقابل، کسی که به وجه آیه بودن مخلوقات توجه دارد و با نگاه ذوالعینگونه و از سر ذوق حکمی در آنها نظر کند، از حد بهیمی گذر میکند و ارتقاء مییابد و دمبهدم اظهار شگفتی و ایمان او فزونی مییابد. ملّاصدرا، در بیانات تفصیلی خود دربارۀ این موضوع، مدام با تعابیری همچون سبحانالله، اظهار شگفتی و اعجاب میکند.
پس، نخست اینکه تعداد این آیات بسیار زیاد و غیرقابل شمارش است؛ دوم اینکه این کثرت آیات شگفتانگیز ممکن است موجب سرعت و شدت در تعالی انسان شود و سوم اینکه در اثر غفلت و عدم مراقبت، کثرت مشاهده عامل سقوط تعجب انسان و عادی شدن عجائب، شیءانگاری و بلکه گمراهی بیشتر انسان میشود. به بیان دیگر، آنچه میتوانست او را به معرفت و حقیقت برساند، برای او بیتأثیر میشود یا باعث شقاوت او خواهد شد.
9- نتیجهگیری
از نگاه ملّاصدرا، عالم سراسر صورت جمال خدا، فعل و صنع او، تصنیف و کتاب خداوند و پر از شکوه و شگفتی است. همۀ عالم از آسمانها و زمین و آنچه در آنها است، کتابی تفصیلیافته از عالم الهی و اسماء حسنی و صفات حق است. همانطور که حضرت حق در نهایت زیبایی است، اسماء او و عالم (صورت اسماء) نیز در نهایت زیبایی هستند. همچنین، نحوۀ وجود و بود عالم طبیعت و اجزای آن آیتی است؛ به تعبیری، هویت این موجودات آیت است.
ملّاصدرا قائل به سه نوع نگاه به طبیعت است؛ خنثی، کوتهنگرانه و آیتبین. از نظر ملّاصدرا، به مخلوقات و عالم هستی باید ذوالعینگونه نگاه کرد و رویکردی آیتبین داشت. ملاصدرا در آثار خود، تصویری شگفتانگیز و ملموس از این نگاه آیتبین را ارائه میدهد و بارها و بارها بر شگفتیها و ظرافتهای عالم هستی تأکید میکند.
خداوند علم، حکمت، توحید و معرفت امر و خلق را بر انسان واجب کرده است. ملّاصدرا در حصری شگفتآور، علم و کشف اسماء حسنای الهی را فقط با تدبر در مخلوقات آسمان و زمین ممکن میداند و آنها را باب معرفتالله میخواند. هرچند این عالم چیزی جز ظهور حضرت حق نیست، نفس ظهور نیز ستر و مانعی برای درک و معرفت خواهد بود و فرد با استفاده از نگاه آیتبین به دنبال کشف حقیقت و ملکوت اشیاء است.
همچنین، ملّاصدرا در طرحی جامع که در عشقهای انسانی ارائه میکند؛ به سه مرتبۀ عشق اکبر، اوسط و اصغر اشاره میکند و علاقۀ علما به نظر در حقایق موجودات و تفکر در خلق آسمانها و زمین را در مرتبۀ عشق اوسط قرار میدهد. عشق در مرتبۀ اوسط با آیهشناسی و نشانهشناسی ارتباط دارد؛ زیرا عاشق در این مرتبه با معشوق کاملاً متحد نشده است و چشمانداز هستیشناسانۀ خود به جهان را با نگاه آیهبینانه و زیباشناسانه همراه میکند و مدام در پی کشف باطن و ملکوت اشیاء است. نگاه آیتانگارانه در سیر و روندی پرتکرار و تدریجی باعث ارتقای وجودی انسان و تحقق عشق اکبر خواهد شد.
ملّاصدرا بین نگاه آیتبین، فکر و ذکر و محبت، ارتباطی وثیق برقرار میکند. انسان با نگاه آیتبین، فکر حقیقی و ذکر حقیقی را محقق میکند. انسان که از نظر ملّاصدرا میتواند فاعل بالمحبه باشد، عالم را علامت محبوب میداند، از مغز محبت به عالم نگاه میکند و در نگاه، مدام محبوب خویش را یاد میکند. این تقابل و حرکت رفت و برگشتی و متضاعفشوندۀ بین محبت و ذکر و فکر، در پی نگاه آیتبین در هستی مکرراً انجام میشود، تا آنجا که انسان بهیکباره به مرتبۀ محبان الهی میرسد و انوار جمال و جلال الهی را ملاحظه میکند.
با توجه به هویت جهان آفرینش و عالم طبیعت و هویت انسان، نگاه آیتبین نقشی بهسزا در سلوک و تعالی انسان دارد. نگاه آیتبین تنها راه معرفتالله، تسهیلگر عشق اکبر، راه تفکر و ذکر حقیقی، راه حصول باطن ایمانی برای انسان و نیز وصول او به مقام کأنّ و أنّ، راه رسیدن به لایههای متعدد واقعیت، راه سفر از خلق به سوی حق، عامل هدایت و سعادت انسان، راه ایجاد و تشدید حکمت و کلید گشایش غیب برای قلب آدمی است. این موارد را میتوان از طریق ارتباط زیباییهای ظاهری و باطنی، ارتباط صورت و حقیقت و در بستر نگاه وجودی صدرایی تبیین و تحلیل کرد. ملّاصدرا در توصیف نگاه آیتبین، آن را با اموری همچون «نظر»، «ژرفنگری»، «حسن و زیبایی»و «استمرار و پیوستگی بسیار» همراه میکند. شخص از طریق نگاه آیتبین به طبیعت، یعنی نظر زیبای عمیق و مستمر، بهتدریج از ظاهر به باطن، از صورت به حقیقت، از خلق به حق و از آیه به ذوالآیه منتقل میشود و شدیدترین حالت فاعلیت بالمحبة، عشق، سرمستی، حکمت، سعادت، هدایت، توحید، ایمان و معرفت به اسماء حسنای الهی را محقق میکند و با حق یگانه میشود.
[1] «عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی»
[2] جمال در لغت به معنای حسن بسیار است. در اصطلاح نیز جمال به «ظهور» گره خورده است؛ یعنی جلال با بطون و جمال با ظهور ارتباط دارد. همچنین، مولفۀ «تناسب» در جمال مطرح میشود؛ پس، ظهور بهتناسب را جمال میگویند. در جمال نحوی از ظهور اشباع شده است؛ ظهوری بهتناسب و بهملائمت؛ برخلاف حُسن که همان تناسب صرف است. این ظهور یا اطلاقی است بدون مقابل یا نسبی است. آن ظهور بهتناسب که اطلاق دارد و مقابل ندارد را جمال مطلق گویند و چنین جمالی فقط برای خدا است. در مقابل ظهور اطلاقی، ظهور نسبی وجود دارد که اگر ظهور نسبی باشد، در نتیجه جمال هم نسبی خواهد بود. همۀ این جمالهای نسبی ظلّ آن جمال مطلق هستند (فرغانی، 1428ه.ق، ج 1، صص. 235-237).
[3] «خلقه کله بالحسن و البهاء»
[4] در متن مقاله به آدرسهایی متعدد در این باب اشاره شده است.
[5] ملّاصدرا در تفسیر خود، ضمن اشاره به محبّان خدا و عاشقان صنع و قدرت او که با عین توحید به طبیعت نظر میکنند، در بیان نوع نگاه کوتهنگران میگوید: «و من تأمّل فیها قاصراً للنظر، من حیث لها طبیعتها الجزئیة، و غایتها القریبة، و من حیث یؤثر بعضها فی بعض لا من حیث ارتباطها بمسبب الأسباب، حتی یکون طریقاً من طرق الارتقاء الی فاطر الماهیات فقد شقی و تردی» (ملّاصدرا، ۱3۶۶الف، ج ۵، ص. ۳۳۳). همچنین، در جای دیگر، عدم نظر در آفاق و انفس را از نگاه قاصرانۀ به آن، به نجات نزدیکتر میداند: «و اعلم أنَّ عدم النظر إلی صنع و الإیجاد أنجع و إقرب إلی النجاة من النظر الأعوج، فإنّالعمی أقرب إلی السلامة من بصیرة حولاء، و البلاهة أدنی إلی الخلاص من فطانة عوجاء» (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۲۷۴). با کنار هم گذاردن و تحلیل چنین بیاناتی از ملّاصدرا، میتوان به رویکرد خنثی با ویژگیهای گفتهشده پی برد.
[6] این اصطلاح برگرفته از برخی از متون ملّاصدرا است؛ متنهایی همچون: «فیقول الجاهل المغرور القاصر النظر: إنّما ینزل الماء من السحاب لأنّه ثقیل بالطبع، و طبیعته سبب نزوله، و یظنّ أنّ هذا معرفة انکشفت له و یفرح بها» (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۷، ص. ۸۷)؛ و یا «و ما من ذرة فی السماء و الأرض و البر و البحر الا و اللّه یضل بها من یشاء، و یهدى من یشاء فمن نظر فی هذه الأمور من حیث انها فعل اللّه و صنعه و أثر من آثار وجوده و کرمه و إلهیته استفاد منها المعرفة و اهتدى، و من تأمل فیها قاصرا للنظر، من حیث لها طبیعتها الجزئیة و غایتها القریبة، و من حیث یؤثر بعضها فی بعض لا من حیث ارتباطها بمسبب الأسباب حتی یکون طریقا من طرق الارتقاء الی فاطر الماهیات فقد شقی و تردی - فنعوذ باللّه من الضلال و نسأله أن یجنبنا مزلة أقدام الجهال بمنّه و فضله» (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۵، ص. ۲۳۳).
[7] ادمان النظر؛ إدمان به معنای پیوسته، مستمر و مکرر انجام دادن کاری و از آن دست نکشیدن است.
[8] «أمعن النظر...»
[9]«او أحسن إدمان النظر فی الآیات و الأسرار المبثوثة و تأمّل فی الحکم المکتوبة فی عالمی الملک و الملکوت و لا تکن ممن ذمهم الله تعالی من المعرضین عن التدبر فی آیات الآفاق و الأنفس»
[10] «إن احسنت ادامة النظر...»
[11] در قسمت بعدی نوشتار به این نمونهها اشاره خواهیمکرد.
[12] «فیحبّ الخلائق بمحبّة خلاّقهم، و یبتغی من فضل اللّه بطلب حظوظ التجلّیات الصفاتیّة و الأسمائیّة»
[14] «وَکَأَینْ منْ آیَةٍ فی السَّمَاوَات وَالْأَرْض یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرضُونَ * وَمَا یُؤْمنُ أَکْثَرُهُمْ باللَّه إلَّا وَهُمْ مُشْرکُونَ»
[15] نام مقام کأنّ از حدیثی از پیامبر (ص) گرفته شده است؛ ایشان در توضیح احسان میفرمایند: «أن تعبد اللّه کأنّک تراه، فإن لم تکن تراه، فإنّه یراک» (مجلسی، ۱۴۰۳ ه.ق، ج ۶۷، ص. ۲۱۹). علّامه طباطبایی (ره) یکی از شارحان صدرایی هستند. ایشان در تقسیمبندی سهگانهای، انسانها را از لحاظ انقطاع به سوی خدا، به سه دسته تقسیم میکند: دستۀ اول مقربین هستند؛ انسانهایی تامالاستعداد که به طور کامل و قلباً از این نشئه منقطع شدند. دستۀ دوم انسانهایی تامالایقان هستند که هنوز به طور کامل از این نشئه منقطع نشدند. دستۀ سوم نیز سایر مردم هستند. دستۀ دوم به غیب از ورای حجاب ایمان دارند و از لحاظ عمل هم نیکوکار هستند. علّامه در توصیف این دسته، به حدیث گفتهشده از پیامبر استناد میکند و تفاوت دستۀ اول و دوم را مانند تفاوت بین کأن (گویا) و إنّ (حقیقتا) میداند (طباطبایی، 1360 ه.ق: 17 و 18)
[16] فیه و فیها به زمین، آسمانها یا هر یک از پدیدههای طبیعی و مصادیق محیطزیست اشاره دارد.
[17] کائنات زمین، آسمان و آنچه در آنها است.
[18] «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُون» از آن خداوند است نیکوترین نامها؛ بدان نامهایش بخوانید؛ آنها را که به نامهاى خدا الحاد مىورزند واگذارید؛ اینان به کیفر اعمال خود خواهندرسید. (اعراف، ۱۷۰)
[19] ما میدانیم وجود هر چیزی از آثار موجدۀ او است و چیزی در معلول یافت نمیشود مگر اینکه به نحو اعلی و اشرف در علت آن باشد؛ از این رو، تمام لذایذ و مرغوبات که در عالم جسمانی یافت میشوند، رشحاتی از عوالم بالاتر هستند.
[20] شرح اصول کافی از کتب مؤخَر ملاصدراست و از اینرو اهمیت توجّه اینچنینی او را افزون میکند. اسفار نیز که کتابی است حکمی و به نوعی درس خارج حکمت ملاصدراست؛ امّا با این حال، در مقام و از زاویه دید یک حکیم، صفحات قابل توجهی را به این موضوع اختصاصدادهاست. او در آثار دیگر خود مانند «تفسیر القرآن الکریم» نیز به تناسب موضوع، گاهی به این مطلب پرداختهاست.
[21] «فینتهى بالاخرة الى خالق السموات و الارض و جبار الملک و الملکوت. فکل ذلک شواهد متظاهرة و آیات متناصرة ناطقة بلسان حالها مفصحة عن جلالة بارئها معربة عن کمال حکمته»
[22] «فاذا حرّک الله الهواء و جهله ریحا»
[23] «إنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهمْ ریحاً صَرْصَراً فی یَوْم نَحْسٍ مُسْتَمرٍّ * تَنْزعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعرٍ» (القمر، ١٩ و ٢٠)
[24] ملّاصدرا تفصیل آن را به آیات دیگر قرآن ارجاع میدهد.
[25] ملاکهایی مختلف همچون نوع حرکت آنها یا تقسیمبندی از لحاظ منافع و اشکال و اخلاق و طبع آنها یا در درجۀ شدت و خست وجودی حیوانات.
[26] «و لن یعرف حقیقة اسمائه تعالی من لم یعرف حقیقة هذه الافعال»
[27] «و هذا الباب لا حصر له»