“Sign-looking” approach to nature and its role in human excellence from the perspective of Mullasadra

Document Type : Original Article

Authors

Department of Islamic Philosophy and Kalam, Faculty of Theology and Ahl Bayt Knowledge, University of Isfahan, Isfahan, Iran

Abstract

Abstract
The “sign-looking” approach to nature is one of the approaches to facing nature, which Mullasadra has illustrated and presented many examples of in his works. The current research deals with the role of the interaction of this approach to nature in the conduct and excellence of human beings from the perspective of Mullasadra. By analyzing the works of Mullasadra, we can talk about three types of interaction and approach with nature: neutral look, short-sighted look, and “sign-looking” approach. From his point of view, the examples and phenomena of the world of nature, the signs of God, God's works and actions are the manifestation of Allah's Good Names, and also the ultimate goodness and beauty are possible and their existence is the existence of a sign. This approach is associated with components such as being beautiful and good, continuous performance, and deep insight, and plays a role in human excellence in various ways. Through the passing of a good, continuous and gradual view of “Sign-looking” to nature, a person attains the knowledge of God's Good Names and different layers of reality, inner faith, and great love, and realizes the most intense state of being active in his love.

Keywords

Main Subjects


- مقدمه

موضوع ارتباط انسان با طبیعت همواره در تاریخ زیست انسان وجود داشته و امروزه به یکی از بحران‌های انسان معاصر تبدیل‌ شده‌ است. یکی از ابعاد مغفول ارتباط انسان با طبیعت در این روزگار، وجه تأثیر و نقش تعامل با طبیعت در سلوک او است. طبق مبانی حکمت متعالیه، انسان برای سامان دادن زندگی مادی و معنوی خویش به این تعامل احتیاج‌ دارد. او نمی­تواند به امور مرتبط با جسم خود بی­توجه باشد؛ زیرا با توجه به مباحث نفس‌شناسی ملّاصدرا، انسان جسمانیه‌الحدوث است و بدن و نشئۀ مادی انسان مرتبۀ نازلۀ همان روح او است. او زندگی مادی، اخروی و توحیدی خود را در تعاملات و کنش­های خویش با اعیان این دنیایی، از جمله طبیعت، سامان ‌می­دهد. ملّاصدرا با شگفتی موضوع «نگاه آیت­بین» و «ذوالعین بودن» انسان و تأثیر آن در سلوک او را بررسی کرده ‌است و ضمن بیانی حصرگونه، تنها راه درک اسماء حسنای الهی و معرفت‏الله را تأمل در آسمان‌ها و زمین (آفاق در تعبیر قرآنی) می­داند. برای فهم تأثیر و نقش تعامل با طبیعت در سلوک انسان از منظر حکمت متعالیه، آثار ملّاصدرا را بررسی و بیانات او را استخراج و تحلیل کرده‏ایم. هدف نوشتار حاضر تبیین نقش تعامل انسان با طبیعت در سلوک و سعادت او است. در این راستا، پرسش‏هایی مطرح‌ می­شوند: انسان چه تعاملاتی با طبیعت یا چه نگاه‌هایی به آن می‌تواند داشته ‌باشد؟ آیا تعامل با طبیعت و محیط‌زیست در سلوک و سعادت انسان مؤثر است؟ از نگاه ملّاصدرا، چگونه تعاملی به سیر صعودی و سلوک مثبت انسان منجر می‌شود؟ نگاه آیت‌بین چگونه موجب ارتقای وجودی می‏شود و در سلوک او نقش ایفا می‌کند؟

در این پژوهش، بعد از بیان پیشینۀ پژوهش،‌ انواع رویکردها و تعاملات انسان در مواجهۀ با طبیعت از نگاه ملّاصدرا را بیان و همچنین، آیت و آیت‌بینی را تحلیل می‏کنیم. سپس، با توجه به ویژگی‌های نگاه آیت‌بین از نگاه ملّاصدرا، نقش آن در ارتقای وجود آدمی را تبیین خواهیم‌ کرد. در نهایت نیز،‌ تحقق چنین تعامل و نگاهی نسبت به جهان را در آثار ملّاصدرا به ‌نمایش‌ خواهیم‌ گذاشت.

۲- پیشینۀ پژوهش

در باب انسان و جهان و نیز سلوک انسان پژوهش‌هایی انجام‌ شده‏اند. برای نمونه (رضازاده و جلیلیان، 1396) باب سلوک انسان از نگاه ملّاصدرا در چند رهیافت فلسفی و عرفانی و قرآنی سخن ‌گفته است و ضمن رهیافت قرآنی سلوک انسان، به طور کلی و مختصر به بحث سلوک آفاقی اشاره‌‌ کرده ‌است (بیدهندی و شیراوند، 1393). پژوهشی دیگر که مبتنی بر اسفار چهارگانۀ ملّاصدرا است و اخلاق زیست‌محیطی را تحلیل می‏کند (شیراوند، 1398)، از منظر عرفان و بحث تجلی،‌ جایگاه طبیعت را بررسی کرده است؛ اما به نگاه آیت‌بین و تأثیر چنین نگاهی در تعالی انسان اشاره‌ نکرده ‌است. وجه تمایز پژوهش حاضر از پژوهش‌های یادشده، علاوه بر منظر حکمت متعالیه و ملّاصدرا،‌ تمرکز بر تعامل آیت‌بینانه و نحوۀ ایفای نقش آن در ارتقای وجود آدمی و سلوک او است. در هیچ یک از پژوهش‏های یادشده، در باب نقش تعامل با طبیعت و محیط‌زیست و به ویژه تحلیل نقش نگاه آیت­بین در سلوک انسان از مرآی حکمت متعالیه بحث ‌نشده ‌است؛ نگاهی که به نوعی، از وجوه تمایز‌ و شکاف بین عالَم ملّاصدرا و عالَم مدرنیته، در تعامل با محیط‌زیست و طبیعت است.

3- مبادی بحث

به منظور پیشبرد بحث، به توضیحی مختصر دربارۀ برخی از مقوله‌ها از نگاه ملّاصدرا احتیاج ‌داریم؛ از این رو، در ادامه، هر یک را به‏اختصار شرح می‏دهیم.

1-3- انسان

در هستی‌شناسی ملّاصدرا، فرض انسان بدون عالم و عالم بدون انسان امری غیرممکن می‌نماید. انسان و مراتب وجودی او متناظر و مطابق با عالم و مراتب وجودی آن است؛ به‌ گونه‌ای که احکام هر یک در رابطه با دیگری صدق ‌می‌کند. هرچه در این عالم وجود دارد، از جمله انسان، اصل و منشأیی در عالم دیگر دارد (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۴، صص. ۱۶۶ و ۱۶۷). انسان پیوسته در ارتقای وجودی است؛ به نحوی که می‌تواند در تمام مراتب هستی سیر کند (ملّاصدرا، ۱۳۷۵، ص. ۳۶۱). انسان موجودی تمام‌شده نیست و در قالب نوع خود محدود و محصور نمی‌شود (ملّاصدرا، 1366الف، ج 2، ص. 269). او موجودی است که برخلاف بقیۀ موجودات و حتی فرشتگان، حدّ یقف ندارد؛ او می‌تواند آینۀ تمام‌قد و تمام‌نمای خداوند و خلیفۀ او در عالم و مظهر اسم جامع الله باشد. دلیل خلافت الهی انسان همین قابلیت او برای حامل تمامی اسماء خداوند و کون جامع بودن انسان است (ملّاصدرا، 136۶الف، ج ۴، صص. ۳۹۰، ۳۹۱، ۴۰۰، ۴۰۹ و۴۱۰ ). امکان‌هایی بی‌نهایت پیش‌روی انسان وجود دارند که هویت او را تشکیل ‌می‌دهند. انسان بر اساس حرکت جوهری همواره در تحول و تکامل است و از عالمی به عالم دیگر و از مرتبه‌ای به مرتبۀ دیگر منتقل ‌می‌شود و با هر یک از این عوالم و مراتب هستی متحد می‌شود تا بدان‏جا که عالمی عقلی‌ مشابه عالم عینی‌ می‌شود[1].

2-3- عالم

ملّاصدرا در آثار خود به‏تفصیل از زیبایی و شگفتی‌های عالم سخن ‌گفته ‌است. طبیعت مرتبه و بخشی از عالم هستی است؛ از این رو، آنچه در باب عالَم مطرح ‌شده‌ است در رابطه با طبیعت نیز صادق ‌است. کلّ عالم تصنیف خداوند کتاب او و «جمال‏الله» است (ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 182 و 184؛ ابن­ عربی، بی­تا، ج 2، ص. 346). در واقع، عالم خلقت همان حق است که ظهوری به‌تناسب و به‌ملائمت دارد. به عبارت دیگر، حق به‌تناسب ظهور یافته و عالمی سراسر جمال پدید آمده ‌است[2]. از نظر او، جمال­های نسبی از جمال مطلق، یعنی خداوند، منتشی‌می‌شوند؛ خدایی که زیبای مطلق و مبدأ و منبع تمام زیبایی‌ها است (ملّاصدرا، 1368، ج 2، ص. 77).

به اعتقاد صدرالدین شیرازی، آنچه در عالم کون وجود دارد به ابهی و اشرف وجه ممکن است. از نظر او، عالم محسوس نیز به‏سان عالم معقول به شایسته­ترین حالتی است که تصور می­شود (ملّاصدرا، 1368، ج 7، ص. 106). او ترتیب اشیاء را نیز اجود و نظام آن را اشرف می­شمارد. ملّاصدرا با بیان سیر نزول و صعود، این سیر را احسن وجوه صنع و ایجاد می­خواند؛ زیرا خداوند این عالم را به‌ گونه­ای قرار داده است که به غایتی سراسر خیر خواهد رسید. او با این توضیحات، عالم را همانند شخصی واحد می­داند که اول، آخر، صورت و بلکه تمام آن حق است؛ مانند دایر‏ه‏ای واحدی که اول، آخر و بلکه همۀ آن نقطه است (ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 106 و 107). از سویی، حق سراسر حسن و بهاء است؛ بنابراین، کل عالم حسن و بهاء است[3] (ملّاصدرا، 1366الف، ج 5، ص. 391)؛ اعم از اینکه به‌اجمال نگاه شود یا به‌تفصیل. به تعبیری، هم تک­تک موجودات در نهایت حسن، بهاء و زیبایی هستند و هم مجموع آن­ها سراسر حسن و بهاء است و نظام­شان اتم و تناسبات­شان به بهترین وجه ممکن است.

3-3- آیت

در لغت، آیه به معنای علامت است. این کلمه ریشه‌ها، وزن‌ها و معانی متعددی دارد (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۳، ص. ۱۶۸). کاربردهای آیه توسط ملّاصدرا، فیلسوف مسلمان، در آثارش جالب توجه است. او از آیه برای اشاره به پدیده‌های طبیعی نیز استفاده‌ می‌کند[4]. آیه، در عین اتصالی که با ذوالآیه دارد، از او متمایزاست (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۶۹۸؛ ملّاصدرا، ۱۳۶۶ب، ج ۳، ص. ۱۴۱)؛ به دلیل همین عین بودن و غیر بودن، علامتی برای ذوالآیه (یعنی حق و اسماء و صفات او) می‌شود. این عینیت و غیریت با نگاه وجودی و تشکیکی ملّاصدرا هم‌خوانی دارد. علاوه بر این، سیاق بیانات ملّاصدرا در متونی که از آیات الهی صحبت ‌می‌کند، همراه با شگفتی است. این امر نشان ‌می‌دهد در منظومۀ فکری او، آیه به وجود امری غیرعادی و شگفت‌انگیز اشاره ‌می‌کند. گویی انسان در مواجهۀ با آیه‌های الهی، با تجلّی‌گاهی از قدرت و عظمت خداوند روبه‌رو ‌می‌شود.

۴- رویکردهای انسان در مواجهۀ با طبیعت در آثار ملاصدرا

انسان با شکل‌ها و روش‌هایی متفاوت می‌تواند با طبیعت تعامل ‌کند. ملّاصدرا در آثار خود نگاه‌های متفاوت آدمی به طبیعت را بیان ‌کرده ‌است. با بررسی آثار ملّاصدرا، به طور کلی، سه رویکرد و نگاه متفاوت انسان‌ها در مواجهۀ با طبیعت احصاء می‌شوند: خنثی، کوته‌نگرانه و آیت‌بین.

  • رویکرد خنثی[5]: این رویکرد با توجه به برخی از متون ملّاصدرا استخراج‌ می‌شود؛ در این نوع نگاه، شخص نه فقط به ارتباط اجزای طبیعت با یکدیگر توجه ‌نمی‌کند، بلکه به رابطۀ آن با ماورای خود نیز نظر نمی‌کند. ‌به تعبیری، نه متوجه عمقی فراتر از ظاهر است و نه در حیطۀ ظاهر جست‌جوگری می‏کند (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۲۷۴؛‌ 1366الف، ج ۵، ص. ۳۳۳).
  • رویکرد کوته‌نگرانه[6]: این رویکرد نگاه کسی را بیان ‌می­کند که به تعبیر ملّاصدرا قاصرالنظر است. کسی که امور طبیعت را فقط با معاملات مادی و ظاهری حل ‌می‌کند، «قاصرالنظر» و «مغرور به معرفت ظاهری خود» است. به گمان او، معرفتی بالاتر از این نیست و او به همین معرفت ظاهری خویش دل­خوش است. او فقط در فضای طبیعت متوقف ‌شده است و به باطن و ذوالآیه منتقل نمی‌شود. نگاه­ او بریدۀ از حق است، هرچند ساعت­ها نظاره‌گر طبیعت و متفکر در آن باشد و از زیبایی­های ظاهری طبیعت نیز روح و جان را تازه‌­ کند. از نظر ملّاصدرا، این‌ها کسانی هستند که همه چیز را در طبیعت منحصر و اجزای طبیعت را فقط از نظر ارتباط با یکدیگر نگاه‌ می‌کنند، نه از نظر ارتباط با مسبب‌الاسباب. او به‏صراحت توقف در امور طبیعی را «کوتاهی نظر» می‌داند و معتقد است کسی که به ملکوت آسمان نظر نمی‌کند، نمی­تواند به مسخّر پدیده‌ها هم دست ‌یابد. چنین نگاه بریدۀ از مسبب‌الاسباب، عامل شقاوت خواهد بود (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۵، ص. ۳۳۳). ملّاصدرا همچنین، با اشاره به مبدأ علوی ابرها و باران­ها و کوری چشم قلب کسی که از ملاحظۀ مافوق این امور طبیعی عاجز است، بیان‌ می­کند با این منش نمی­توان به خدا ایمان آورد؛ زیرا حالت چنین فردی دور از حکمت، برآمده از خمودی ذهن، متوقف در مرحلۀ حس است و ریاضت و فکر و طلب برای او کسالت‌بار است. ریشۀ این حالات، فرو رفتن در غایت‏ها و سعادت بدنی و دنیوی صرف است. از نظر ملّاصدرا، کسی که به سمت مطلوب قدمی برداشته است، بهتر از فردی است که در بیت خود متوقف ‌شده و به عنوان مهاجر الی‏الله مفتخر نشده است. او با استشهاد به آیۀ «به خانه‌ها از درهای آن وارد شوید» (بقره: ١٨٩) می‌گوید برای هر علم و معرفتی بابی ویژه است (ملّاصدرا 1366ب، ج 1، صص. 288 و 289). از نظر او، عدم نظر به طبیعت، از این نظر بریده از ملکوت، بهتر است (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۲۷۴)
  • رویکرد آیت­بین: در این رویکرد، فردی که با طبیعت مواجه‌ می‌شود، طبیعت و موجودات آن را آیات الهی می‏داند و به آن‌ها نگاه آیت‌بین دارد؛ به‌ گونه‌ای که هر مصداقی در طبیعت او را به ذوالآیه می‌رساند. آنچه هویت انسان را از حال حیوانی عبور می‌دهد، بعد از اتخاذ این رویکرد است؛ تا قبل از این، شخص به دلیل توقف در ظاهر، در حکم حیواناتی همچون بهائم است (ملّاصدرا، ۱۳۶۶ب، ج ۱، ص. ۳۰۲). گفتنی است، کلیت مقالۀ حاضر ناظر به رویکرد آیت‌بین نگاشته ‌شده‌ است؛ از این رو، در این بخش، از ارائۀ توضیح بیشتر پرهیز می‌شود. در ادامه، دربارۀ آیت‌بینی به‏تفصیل توضیحاتی بیان ‌می‌شود.

۵- ویژگی‌های نگاه آیتبین

ملّاصدرا در آثار خود، مکرراً، دربارۀ‌ تعامل آیت‌بینانه سخن‌ گفته ‌است. او در کتاب مفاتیح‌الغیب، این نگاه را با سه مؤلفۀ «حسن نظر»، «نظر پیوسته و بدون ‌توقف[7]» و «دقت و عمق در نظر» همراه‌ و چنین می‌کند :

«پس هم‌اکنون به عمق، در افعال محکم او نظر کن[8] و [نیز] در علم تام او که سبب صدور افعال او است؛ نظر و نگاهی شفابخش؛ و تأمل کن، تأملی کامل و وافی، تا ملاحظه کنی جنابی را که عجائب او تو را شگفت‌زده ‌می‌کند و ببینی دریایی که غرائبش تو را غرق‌ می‌کند... و نگاه ادامه‌دار در آیات و اسرار‌ پراکنده و گسترد را نیکو کن؛ و در حکمت‌های نوشته‌شده در دو عالم ملک و ملکوت تأمّل نما. و از آن‌ها که از تدبر در آیات آفاق و انفس روی‌برگردان هستند و خدا آن‌ها را مذمت‌ کرده ‌است، مباش[9].... پس اگر این ادامه ‌دادن در نگاه را در آنچه در ملک و ملکوت است، نیکو کردی[10]، از محسنین می‌شوی...» (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، صص.‌ ۲۷۲ و ۲۷۳)

اول آنکه ملّاصدرا از واژۀ نظر استفاده‌ کرده ‌است. نظر به معنای نگاه‌ کردن است و اصل آن به معنای روبه‌رو شدن با چیزی است. برای نمونه، نظر به چیزی با چشم یا قلب به معنای روبه‌رو شدن با چیزی از طریق چشم یا قلب است. همچنین، شخص در نظر کردن در طلب هدایت و در طلب ظهور چیزی است. برای ادراک معنای چیزی از طریق نظر به مشاهده و تفکر تؤامان نیاز است. شخص در نظر در جست‌وجوی معرفت شیء از طریق خود شیء و از طریق چیزی دیگر است (عسگری، ۱۴۰۰ه.ق، صص. ۶۵ و ۶۶). تمام این ویژگی‌ها با آنچه ملّاصدرا در نگاه آیت‌بین بیان می‌کند، به نحوی تناسب دارند. برای مثال، اینکه آیت هم عین ذوالآیه است و هم غیر آن و همچنین، جست‌وجوی معرفت شیء از طریق خود شیء و از طریق چیز دیگر با شناخت آیه‌ای هم‌خوانی دارد. در نظر، به نحوی مقولۀ «روبه‌رو شدن» مطرح ‌می‌شود. در طی این پژوهش نیز خواهیم دید نگاه آیت‌بین و نظر کردن - با همۀ ویژگی‌‌هایی که باید داشته ‌باشد - سفر انسان از ظاهر به باطن و نظر با قلب است.

دوم آنکه ملّاصدرا با استفاده از فعل امر «أحسن» و عبارت «إن احسنتَ»، به ما نشان ‌می‌دهد این نگاه‌ کردن و نظر کردن اولاً باید «نیکو و زیبا و به‏تناسب» باشد. این حسن نگاه را به دو صورت می‌توان ‌توضیح‌ داد: یکی همان معنای حسن، نیکویی و زیبایی و به‌تناسب ‌بودن است که توجه به زیبایی و متناسب ‌بودن خلقت است؛ به ویژه که ملّاصدرا عالم را جمال‏‏الله می‌داند. دومین معنا و تفسیر را می‌توان مطلق نگاه آیت‌بین دانست؛ زیرا در متن بالا، ملّاصدرا توضیحاتی را در رابطه با نگاه آیت‌بین بیان ‌کرده ‌است و به این قرینه، می‌توان گفت نگاه نیکو همان نگاه آیت‌بین است.

سوم آنکه با توجه به عبارت «إدمان النظر»، می‌فهمیم نه یک بار، بلکه این نگاه زیبابین باید ادامه‌دار، پیوسته، پربسامد، پرتکرار و به‏شدت مستمر باشد. این استمرار به گونه‌ای است که هرگاه و هر میزان که شخص بتواند، آن را مدنظر قرار می‏دهد. در صورت ادامه‌دار بودن و پیوسته ‌بودن این تعامل، نگاه آیت‌‌بین و نتایج مترتب بر آن حاصل‌ می‌شوند.

همچنین، «عمق نظر و به ژرفا نگریستن» تعبیری دیگر است که از بیانات ملّاصدرا به ‌دست ‌می‌آید. او از فعل امر «أمعن» برای نظر و نگاه‌ کردن استفاده‌ می‌کند. در نگاه آیت‌بین، شخص از آیه به ذوالآیه متوجه‌ می‌شود و در پناه آیات،‌ به ذوالآیه نظر می‌کند؛ از این رو، چنین رویکردی بدون عمق نظر محقق ‌نمی‌شود.

۶- نقش نگاه آیت‌بین به طبیعت در سلوک و تعالی انسان

حال، پس از طرح مبادی بحث در حوزۀ انسان، عالم و آیت و همچنین، بیان انواع تعاملات انسان با طبیعت و ویژگی‌های نگاه آیت‌بین، نقش این نحوۀ تعامل با طبعیت در سلوک انسان و ارتقای وجودی او را بررسی می‏کنیم.

۱-۶- آیت‏بینی، تسهیل­گر تحقق عشق اکبر

ملّاصدرا در طرح جامع خود از عشق­های انسانی، از سه نوع عشق اصغر، اوسط و اکبر سخن ‌می‌گوید و به‏ترتیب آن­ها را تسهیل­گر مرتبۀ بعدی می­شمارد.

«عشق اکبر» همان عشق اللّه است که فقط برای متألهین و فانیان متکامل روی‌ می‌دهد. در این عشق، عاشق در یکی از والاترین حالت‌های ممکن است؛ یعنی انسان کامل متأله. معشوق نیز در یکی از شدیدترین حالت‌های وجودی و زیبایی است؛ ‌یعنی حق با تمام اسماء خود. در این عشق، محب و محبوب یکی خواهند بود؛ در واقع، غیری وجود ندارد و هرچه هست او است. برای این افراد فنای کلی حاصل می‏شود و آن­ها فقط خدا را دوست ‌دارند (ملّاصدرا، 13۶8، ج 7، ص. 183).

«عشق اوسط» که در پژوهش حاضر بسیار مورد توجه قرار گرفته ‌است عشق علمایی است که دائماً در حقیقت موجودات و تفکر در خلق آسمان­ها و زمین نظر می‌کنند‌ (همان، صص. ۱۸۳ و ۱۸۴). ملّاصدرا در آثار خویش در تعداد صفحاتی جالب توجه، نمونه‌هایی از این مقوله را هنرمندانه و با تعابیر دقیق و لطیف در منظر و مرآی ما قرار داده است[11].

«عشق اصغر» نیز عشق به انسان است؛ زیرا انسان نمونه­ای است از آنچه در عالم کبیر وجود دارد (همان) و کتاب انسان مجموعه‏ای مختصر است که در آن آیات کتاب مبین وجود دارند.

عشق در مرتبۀ اوسط با «نشانه­شناسی» یا «آیه­شناسی» مرتبط ‌است. در اینجا، انسان چشم­انداز هستی­شناسانۀ خویش به جهان را با نگاه «آیه­انگارانه» و «زیباشناسانه» همراه‌ می­کند (امامی جمعه، 1385، ص. 106) و مدام در پی کشف باطن و ملکوت اشیاء است. او همه چیز این عالم را نشانۀ محبوب حقیقی می­بیند. به بیان ‌دیگر، همه جای زمین و آسمان برای او معبد و مسجدی برای یاد او است. این عالم، محل ظهور و بروز اسماء الهی و معانی تمثل­یافتۀ حق است و تأمل و تدبر عبرت­گونه در طبیعت طریقی است برای تسهیل مطالعۀ جمال و جلال حضرت حق.

شاید بتوان گفت این به دلیل تأثیر زیبایی ظاهر بر باطن است. حسن نظر در زیبایی‌های ظاهری طبیعت و آسمان­ها و زمین شخص را دارای ارتقای وجودی می­کند تا بدان‏جا که شخص با اسماء حسنای الهی مرتبط ‌می­شود و بلکه به مقام فنای ذاتی و بالاتر می­رسد و این همان عشق اکبر است. شخص در چنین مرتبه‏ای، به‏تبع عشق به خدا، عاشق صنع و آفرینش او خواهد بود. در واقع، حتی در بالاترین مراتب سلوک، تعامل عاشقانه نسبت به آسمان­ها و زمین محقق‌ می­شود. او که در مراتب قبلی، یعنی عشق اوسط، به آیت‌بینی نیاز داشت، حال با امتداد نگاه آیت‌بین، به جایی رسیده است که حتی در بالاترین مراتب سلوک خود نیز از مغز محبت به تمام هستی نظر می‌کند. در عشق اکبر که شخص با اسماء حسنای خدا و ذات او متحد می­شود، چشم خدا چشم او می‏شود و او با چشمی خدایی به طبیعت نگاه‌ می­کند.

به تعبیر ملّاصدرا، زمانی که شخصی به عالِمی محبت دارد، آثار، تصنیفات او و دقت در معانی آن‌ها را نیز دوست دارد. در اینجا نیز زمانی که شخص غرق در محبت الهی شود،‌ باز هم همچنان به عالم آفرینش مهر می‌ورزد؛‌ زیرا آنچه در عالم است، کتاب، تصنیف، آیات و حکم مکتوبۀ‌ حق است (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، ص. 3۲۱).

۲-۶- آیت‌بینی؛ محبّت، فکر و ذکر

در نگاه آیت‌بین، شخص از آیه به ذوالآیه منتقل‌ می‌شود و مدام در جست‌وجو و یاد ذوالآیه خواهد بود. این خود به نحوی ذکر است؛ ذکر عملی. در ارتباط ذکر و محبت نیز بیان شده است که علامت محبت ذکر محبوب است و هرچه محبت بیشتر شود، ذکر محبوب هم فزونی ‌می‌یابد (ملّاصدرا، 1366الف، ج 7، ص. 262). محبان خدا نیز عاشق صنع و قدرت او هستند و در آفرینش او نظر می‏کنند (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، ص. ۳۳۲). پس، بین محبت، نگاه آیت‌بین و ذکر ارتباط وجود دارد. همچنین، ملّاصدرا در هنگامۀ سخن گفتن از توجه به آیات الهی چنین ‌می‌گوید:‌

«کتاب انسان مجموعه­ای مختصر است که در آن آیات کتاب مبین وجود دارند. پس، هر کس در آن تأمل کند و در آیات و معانی آن به نظر اعتبار نظر کند، برای او مطالعۀ کتاب کبیر و آیات و معانی و اسرار آن آسان‌ می‌شود و هنگامی که موفق‌ شد و معانی کتاب کبیر را فیصله داد، با آن، عروج به مطالعۀ جمال خدا و جلال احدیت او آسان ‌می­شود. پس، همه چیز را درهم­پیچیدۀ در کبریایی او و مضمحل‏شدۀ در نور او می­بیند.» (ملّاصدرا، 1368، ج 7، ص. 184)

پس، آیت‌بینی، محبت، فکر و ذکر با هم مرتبط و درهم‌تنیده هستند؛ چنانکه ملّاصدرا نیز به‏صراحت بیان ‌می‌کند ذکر حقیقی ذکر قلبی و همان فکر در حقیقت است (ملّاصدرا، 1366الف، ج 7، ص. 262). می­توان حالتی شدیدشونده و دیالکتیکی را بین تمام این مقوله‌ها متصور شد. شخص با تأمل و تفکر در آیات الهی و آفرینش، نگاه آیت‌بین و ذکر عملی را محقق ‌می‌کند. این ذکر به‏تناسب میزان محبت او خواهد بود. این استمرار بر ذکر و فکر عامل حبّ بیشتر و قرب بیشتر محبوب حقیقی می­شود. این حالت رفت و برگشتی مکرراً انجام‌ می­شود، تا آنجا که انسان در شدیدترین حالت حبی خود قرار خواهد گرفت و همه چیز را در پرتوی محبت الهی دوست ‌خواهد داشت.

«پس، خلائق را به محبت خلاق‌شان دوست ‌دارد و از فضل خدا و با طلب حظوظ و لذت‌های تجلیات صفاتی و اسمائی، طلب و اراده‌ای شدید [برای مطلوبی عظیم] دارد»[12] (همان، ص. 260).

تمام روند بالا را می‌توان در بستر نگاه وجودی، به نحوی عمیق‌تر، متناسب با اندیشۀ وجودی ملّاصدرا تبیین ‌کرد؛ زیرا ملّاصدرا محبت را از رفقای وجود می‌داند[13] (ملّاصدرا، 1368، ج 6، ص. 340).

ملّاصدرا می‌گوید:

«محبان خدا عاشق صنعت و قدرت او هستند [و] در آفرینش او نگاه ‌می­کنند و در دقائق حکمت خداوند و عنایت او در وجود اسم­ها و زمین و آنچه بین آن دو است تدبر می­کنند؛ پس بدان که نظر عشاق الهی در هرشیء‌ای نگاهی دیگر است... [آن‌ها] همه چیز را به چشم توحید نگاه‌ می­کنند» (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، صص. ۳۳۲ و ۳۳۳).

۳-۶- آیت‌بینی؛ وصول به باطن ایمانی، مقام کأنَّ و أنّ

ملّاصدرا با اشاره به آیۀ «و چه بسیار نشانه در آسمان‌ها و زمین که بر آن مى‌گذرند، در حالى که از آن روى‌گردان هستند * و بیشترشان به خداوند ایمان ‌نمى‌آورند، جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى‌گیرند[14]» (یوسف: ۱۰۵ و ۱۰۶)، واجدین این نگاه را مدح و فاقدین این نگاه را ذم می‏کند. با توجه به بیانات ملّاصدرا در ذیل این آیه، مؤمنان را نیز به دو دسته می‌توان‌ تقسیم‌ کرد: مؤمن در ظاهر و باطن و مؤمن در ظاهر. مؤمنان در ظاهر کسانی هستند که هرچند مسمّای به ایمان هستند، باطناً مشرک هستند؛ زیرا به آیات خداوند در آسمان‌ها و زمین توجه ‌ندارند. کسی که هنوز به مرتبۀ رؤیت حقیقی خدا و مراتب عالی ایمان نرسیده است، می‌تواند با استمرار نگاه عمیق و زیباشناسانه و تأملی وافی در عجائب صنع و عجائب ملک و ملکوت خدا، باطن خود را مزیّن به ایمان کند و به مقام احسان یا کأنّ[15] برسد.

«پس اگر ادمۀ نظر در این دو (آسمان‌ها و زمین)‌ را نیکو کردی (و به‏سان آیات الهی در آن‌ها نگاه‌ کردی)، تو از محسنین خواهی ‌بود؛ زیرا خدا را عبادت ‌می‌کنی، در حالی که رائی و رؤیت‌کنندۀ او هستی و احسان آن است که خدا را عبادت ‌کنی، چنانکه گویا او را می‌بینی» (ملاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۱۷۳).

ملّاصدرا در تبیین چرایی این موضوع می‌گوید:

«زیرا نگاه به صنع محکم از آن نظر که صنع است، نگاه به صانع حکیم به چشم خود است؛ به ویژه صانعی حکیم که هر کلی و جزئی از او و برای او و به سوی او و به وسیلۀ او است» (همان).

پس نگاه آیت‌بین راهی است برای تحقق مرتبۀ کأنَّ؛ نگاهی که اگر به طور مستمر پیگیری ‌شود، انسان را از مقام کأنّ هم عبور می‌دهد و به مقام أنّ و رؤیت حقیقی الله و اسماء و صفات او می‌رساند.

۴-۶- آیت‌بینی، ارتباط با واقعیت هستی

انسان در پرتوی نگاه آیت‌بین به لایه‌های متعدد واقع دست ‌می‌یابد و با آن‌ها مواجه ‌می‌شود. توضیح بیشتر آنکه این امور «حقیقتاً» آیات در زمین و آسمان‌ها هستند؛ یعنی نحوۀ بودن‌شان، بودِ آیتی است. این‏گونه نیست که صرفاً منِ انسانِ فاعلِ شناسا آن‌ها را آیت بپندارم و در حقیقت امر، این‌ها آیت نباشند.‌ این‌ها حقیقتاً و واقعاً آیت هستند و ارتباط واقعی و حقیقی بین این آیات و ذوالآیه وجود دارد. من نیز با ارتباطی که با این آیات برقرار می‌کنم، سیر تعالی خویش را محقق ‌می‌کنم. همان‏گونه که ملّاصدرا نیز از تعابیری همچون «فیه آیات» و «فیها آیات» مکرراً استفاده ‌کرده ‌است؛ یعنی در آن (یا آن‌ها[16]) آیات وجود دارند. در واقع، این آیت‌بینی به نحوی ارتباط با واقعیتی است که محقق است و نه اینکه صرفاً پندارۀ انسان باشد و آنچه در طبیعت وجود دارد به حقیقت آیت نباشد. این موضوع با آموزۀ وجود فقری ملّاصدرا و در دستگاه وجودی او به‏خوبی تبیین‌ می‌شود. همچنین، می‌توان برای تأیید مطلب بالا، به بیان ملّاصدرا اشاره‌ کرد که تأمل در این امور را بابی برای انکشاف حقایق بالاتر معرفی‌ کرده‌ است. راه رسیدن به واقع از خود واقع می­گذرد و نه از آنچه در واقعیت و حقیقت ریشه ندارد. پس، آیت بودن این امور و پدیده­ها واقعی است و ریشه در واقعیت دارد. البته چگونگی دید من به عنوان یک انسان نیز اهمیت دارد؛ این دیدن باید رؤیتی باشد که ظهور تعالی انسانی را شدت ببخشد. انسان چگونه دیدن خویش را با نگاه آیت‌‌بین به سمت واقعیت هستی جهت ‌می­دهد؟ او این آیات را کشف ‌می‌کند، می­بیند، درک ‌می­کند و می­یابد. این چگونه‌ دیدن‌ اهمیت دارد و من با این چگونه‌ دیدن درصدد رسیدن به خود واقعیت با تمام لایه‌های آن هستم، نه آنکه آیتی به حقیقت وجود نداشته‌ باشد و من صرفاً آن­ها را آیه بپندارم. انسان حکیم با این حسن نظر مدام، دائماً با واقعیت هستی در لایه‌های مختلف مرتبط است و کشف واقعیت هستی را تا عمیق‌ترین لایه‌های واقعیت محقق ‌می‌کند. ملّاصدرا می‌گوید:

«ای عاقل! اولاً فکرت را در مُلک [خدا] طولانی کن، [در این صورت] نزدیک‌ است که درهای آسمان بر قلب تو باز شود. پس، توسط قلبت در مراتب ملکوت آسمان سیر می­کنی و از برخی از آن­ها به برخی دیگر منتقل‌ می‌شوی و از [زمین] به بالای آسمان بالا می­روی، تا جایی که با قلبت در مقابل عرش رحمن [خواهی بود]» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 303).

۵-۶- آیت بینی، تنها راه رسیدن به معرفت‏الله

همۀ عالم خلق[17] از نگاه ملّاصدرا کتابی تفصیل­یافته‌ است از آنچه در عالَم الهی از اسماء و صفات است. او با اشاره به آیۀ ۱۷۰ سورۀ اعراف[18]، نتیجه ‌می­گیرد خداوند بر انسان علم حکمت، توحید و معرفت امر و خلق و آفاق و انفس را واجب ‌کرده‌ است. از نظر او، «علّم الاسماء» آدمی فقط و فقط با تدبر در مصنوعات و تأمل در مربوبات موجود در آسمان و زمین حاصل ‌می­شود. و این سرّ توصیه و امر بسیار به تدبر و تفکر در آیات الهی است (ملّاصدرا، 1368، ج 7، ص. 32). این حصر ملّاصدرا بسیار شگفت‌انگیز است؛ اینکه علم و کشف و درک اسماء حسنای الهی فقط با تدبر در مخلوقات آسمان و زمین حاصل‌ می­شود. گویا انسان فقط از این طریق می‌تواند تعالی، معرفت و هویت انسانی خویش را محقق‌ کند. در واقع، هم همۀ آفرینش جملتاً و هم هر یک از مخلوقات خدا، «باب معرفت‏الله» هستند و انسان با نظر در آن­ها به خدا می‌رسد.

انسان در انفتاح و گشودگی به سوی آن وجود بحت بسیطی است که با ظهور خود راهی برای شناخت و معرفت او می­گشاید؛ اما ظهور در عین اینکه خود، راه معرفت است، ممکن است مانع و ستری برای معرفت باشد؛ از این ­رو، آدمی مدام با توجه به همین ظهورات که به شکل آسمان­ و زمین درآمده‌اند، به دنبال راه­ یافتن به باطن و حقیقت و ملکوت آن­ها است. به تعبیر نصرالله حکمت: «عالم شبکه‏ای پیچیده و درهم‌تنیده­ از نمادها و رمزها است که باید گشوده‌ شود تا بتوان از آن طریق به عالم حقایق راه ‌یافت.» (حکمت، 1393، ص. 186)

ملآصدرا با اشاره به روند تدریجی و پرتکرار گفته‏شده، بیان‌ می­­کند انسان در ابتدای امر، به دلیل تعلق به بدن خویش، مطالعۀ کتاب پرآیۀ هستی را باید کلمه‌به‌کلمه و تدریجی انجام ‌دهد. در این صورت، آدمی با صبر و تکرار تأمل و تدبر در عالم هستی، شئونی مختلف را دارا می­شود. این روند ادامه پیدا می‌کند تا انسان آرام‌آرام به معرفت الهی دست ‌­یابد (ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 13 و 14)؛ معرفتی که سعادت آدمی است و این معرفت باید در همین دنیا حاصل ‌شود (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۲، ص. ۱۸۲).

گفتنی است، اشتیاق انسان به لقای خداوند و شناخت ذات و صفات و افعال او از آن نظر که افعال او هستند، فقط در عارف دیده می‏شود. عشق عرفا به اندازۀ معرفت­شان است و لذت آن­ها از معرفت، لذتی است که نه فقط زوال ندارد، بلکه متضاعف می­شود؛ می­توان گفت، با زیادت معرفت هم­ردیف و همراه است. بهجت و معرفت حقیقی[19] در اصل برای همان فانیان الهی و آن‌هایی است که به حق و به اسماء حسنای حق رسیده‌اند و در مرتبۀ تنزل یافته­تر برای کسانی است که از نگاه و دریچۀ اسماء حسنا به عالم نگاه‌ می‌کنند. این تدبر و تأمل در عجائب خلقت و لطائف آفرینش و زیبایی‌ها و حسن مخلوقات معدّی است که به واسطۀ آن انسان آیت‌بین به اسماء حسنای الهی برسد و از آن مقام به عالم نگاه‌ کند.

همچنین، نگاه آیت‌بین را می‌توان راه سفر از خلق به سوی حق، عامل هدایت و سعادت انسان، راه ایجاد و تشدید حکمت (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۲، صص. ۹۷ و۱۰۰؛ ملّاصدرا، ۱۳۸۹، صص. ۶ و ۷) و کلید گشایش غیب برای قلب آدمی دانست (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 303).

۷- بیان چند نمونه نگاه آیت­بین در آثار ملّاصدرا

ملّاصدرا نمونه­ای از این تعامل عاشقانه و آیت­بین را در آثار خود به ‌تصویر کشیده ‌است و به‏تفصیل در این باب، در دو کتاب شرح اصول کافی و اسفار سخن ‌گفته ‌است[20]. ما در اینجا، برای نمونه، فقط بخشی کوچک از بیانات او را ارائه‌ می‌کنیم.

زمین: حکمت خلق زمین و تدبر در نحوۀ وجود و نوع استقرار آن، منافع زمین، صفات و ویژگی‌های آن، نسبت متناسب بین خشکی‌ها و آب‌های زمین، نسبت زمین با موجودات دیگر از جمله حیوان و گیاه و جمادات و انسان. این‌ها نمونه‏هایی از نگاه آیت‌بین ملّاصدر به زمین است که در قلم او منعکس‌ شده ‌است. استفاده از تعابیری همچون «لطائف حکمت خدا» و «آیات» او در متن‌های ملّاصدرا دربارۀ زمین مشهود است (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 278-281؛ ملّاصدرا، 1368، ج 7، صص. 134-138). او آیات زمین را به دو نوع «آیات خفیة» و «آیات جلیة» تقسیم‌ می‌کند. به سنگ­های زمین و برخی از غایت‏های آن­ها به عنوان آیات جلیه اشاره ‌می‌کند؛ غایت‏هایی همچون کشف آتش، ساخت‌وساز، زینت­بخشی و در نهایت، تحقق نگاه توحیدی. او در باب آیاتی خفیه­ که برای عرفا دربارۀ زمین وجود دارند، چنین می‌گوید:‌

«و در آن‌ها (سنگ‌ها) برای عرفا، آیاتی خفیه‌ است که به آن معرفت می‌یابند؛ [آیاتی همچون اینکه] سنگ‌ها دارای شعور و نطق و ذکر و تسبیح [هستند]‌ و اینکه برای آن‌ها جوهری شریف عقلی نورانی است؛ همان‏گونه که به آن در این قول خداوند اشاره می‌شود «و زمین به نور پروردگار خود روشن شود» (زمر: ۶۹) و اینکه نشئۀ طبیعی آن‌ها به نشئۀ دیگری تبدیل می‌شود، مانند [این] قول خداوند «روزی که زمین به غیر زمین تبدیل‌ می‌شود» (ابراهیم: ۱۴)» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 281).

آب: صدرا در اسفار خود، به طور مفصل، وجوه مختلف آب را به عنوان یکی از نشانه‌های الهی بررسی می‏کند. او از آفرینش آب تا اثرات حیات‌بخش آن بر زمین، این عنصر شگفت‌انگیز را توصیف می‏کند. صدرا آب را مطیع و فرمان‏بردار توصیف می‌کند؛ زیرا با کوچک‌ترین علتی به مکان‌های مختلف منتقل می‌شود (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 285 و 286). همچنین، او به نقش حیاتی آب در احیای زمین و وابستگی شدید حیات موجودات زمینی به آن اشاره ‌می‌کند. در ادامه، نیز زیبایی و تنوع گیاهان و لذت و شادمانی حاصل برای ناظران را بیان می‏کند. از نظر او، هر یک از این گیاهان و ویژگی‌هایشان آیتی بر وجود، حکمت، لطف، جود و کرم خداوند است. همچنین، ‌او نمونه‌هایی از این آیه‌گونه ‌بودن را برمی‌شمرد (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. ۲۸۵ و 289).

ملّاصدرا به‏صراحت بیان‌ می‌کند می‌توان از یک گیاه به وجوه مختلف وجود حق و اسماء حسنای او پی برد. او با نگاهی عمیق و هنرمندانه، نزول آب از آسمان، نفوذ آن به ریشه گیاهان، صعود آن به تمام اجزای گیاه تا بالاترین قسمت آن و ظرافت‌های نفوذ و حضور آب در تمام رگ‌ها، حفره‌ها و سطح برگ را توصیف می‌کند. او حتی از باریک‌ترین رگه‌های روی برگ - که به چشم نمی‌آیند - نیز غافل نمی‌شود و آن‏ها را به خالق آسمان‌ها و زمین منتهی ‌می‌کند:

«... به آخرت، به سوی خالق آسمان‌ها و زمین و جبار ملک و ملکوت منتهی می‌شود. پس همۀ آن‌ها شواهدی آشکارکننده و آیاتی هستند که با یاری یکدیگر [و] با زبان حال‌شان جلالت بارئ‌شان را آشکار می‌کنند و بیان‌کنندۀ کمال حکمت او هستند[21]» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 286 و 287).

پدیده‏های جوی مانند باد:‌ صدرا پس از بررسی ماهیت باد، نسبت آن با انسان، پرندگان و جمادات را بیان می‏کند. او با نگاهی توحیدی، خدا را محرک هوا می‌داند[22] که می‌تواند بشارت و زمینه‌ساز حیات یا عذاب باشد[23]. از نظر صدرا، هوا، چه از نظر وجود، چه از نظر حرکت و چه از نظر منافعی که در آن نهفته ‌است، آیه‌ای از آیات الهی است. این منافع به دو دسته تقسیم می‌شوند: برخی ظاهری هستند و برخی با تامل ظاهر می­شوند. در ادامه، او به نظر کردن در عجائب جو و ابرها، رعدوبرق­ها، باران­ها، برف­ها، شهاب­ها و صاعقه­ها و اسباب پدیدآورندۀ آن‌ها دعوت ‌می­کند و آیۀ «و آنچه در آسمان‌ها و زمین و آنچه بین‌ آن دو است را [به عنوان] بازیچه خلق نکردیم» (دخان: ٣٨) را اشارۀ اجمالی به همین موضوع می­داند[24]. به تصریح او، اگر حظّ انسان فقط دیدن باران با چشم و شنیدن صدای رعد با گوش باشد، با بهائم در این امر مساوی است و کسی که ادعای انسانیت دارد باید از این مرتبه بالاتر برود و به عالم عالم عقل و ملأ اعلی برسد. چنین انسانی باید با چشم باطن نیز نگاه کند تا امور باطنی عجیب و اسرار غریبی را ببیند. به تصریح او، تفکر و تأمل طولانی در این مقوله،‌ آن را به بابی برای رسیدن به ملکوت و عجائب آن تبدیل‌ می‌کند (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 295-297).

نباتات: گیاهان از وجوهی مختلف آیت پروردگار هستند. نفس زرع و گیاه‏پروری، خروج انواع مختلف گیاهان، درختان، ثمرات از دانه‏ها و نیز میوه‏هایی با اشکال و رنگ‌های متفاوت، طعم‏ها و رایحه‏های متفاوت با اختلاف فضیلتی که دارند، آیات پروردگار هستند و عجیب آن که همۀ این‌ها با همۀ تفاوتی که دارند برآمده از زمین و آب واحد هستند. ملّاصدرا از این تنوعات، کیفیات، منافع و غایت‏هایشان به فاعل این تنوعات پل ‌می­زند و ما را به نظر در آن‌ها دعوت ‌می‌کند. او به اختلاف طبایع نباتات، اصناف‌شان و کثرت و تفاوت منافع­شان از سوی خدا توجه ‌می­دهد؛ از تغذیه و تقویت و زنده کردن تا تضعیف و کشتن، افزایش یا کاهش شادی و تغییراتی که در مزاج انسان می­دهند. ملّاصدرا ضمن بیان شگفتی‌های منافع کثیر و احوال و عجائب گیاهان، گوشه‏ای کوچک از آن را برای دلالت بر «دقائق صنع خدا» و «لطائف رحمت او» را کافی ‌‌می‌داند. بخشی کوچک از شگفتی‌های یک گیاه نه فقط بر صنع خدا دلالت می­کند، بلکه انسان را به دقائق صنع او می‌رساند و نشان‏دهندۀ رحمت و لطائف رحمت او است (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 289 و 290).

او در دیالوگی هنرمندانه و به‏زیبایی، از زبان یک برگ در خطاب به ارباب قلوب می­­گوید:

«پس، همۀ این­ها شواهد و آیاتی است که با یاری یکدیگر، با زبان حال‌شان، از جلال آفریدگار خود به‏روشنی سخن ‌می­گویند و کمال حکمت او را آشکار می­کنند. در این برگ، منادی­ برای ارباب قلوب وجود دارد که با آوای خود می­گوید: آیا [خدا را] نمی­بینی در حالی که صورت و ترکیب و صفات و منافع و اختلاف احوال و کثرت فوائد من را می­بینی؟ آیا گمان‌ می­کنی من به‏خودی‏خود خلق شدم یا چیزی از جنس خودم مرا خلق کرد یا این کارها را انجام ‌داد یا آنچه از این منافع بر آن مترتب ‌می­شود به طبع و ذات من است [و چیزی ورای طبع و ذات من نیست]؟ آیا حیا نمی­کنی که به کلمه­ای سه‌حرفی نگاشته‏شده در برگه­ای نگاه ‌می­کنی و یقین‌ می‌کنی که آن صنعت و ساختۀ انسانی عالم و قادر و مرید و متلکم است [و] سپس، به این خطوطی عجیب که بر وجه من با قلم الهی – [که دیده­های ظاهری]، ذات و حرکت و اتصال او به محلّ خط را درک ‌‌نمی­کنند – نقش ‌بسته‏اند نگاه‌ می­کنی و قلب تو از جلال صانع آن جدا می‌شود؟!» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 287).

حیوانات: حیوانات مختلف آیات عظیم خداوند هستند و ملّاصدرا آن­ها را با ملاک­هایی مختلف[25] تقسیم ‌می‌کند. او با دعوت به نظر کردن در خلقت شگفتی، شکوه و اعجاب حیوانات به عنوان صنع خدا، عظمت و حکمت پروردگار و صانع حیوانات را با یقین نتیجه ‌می‌گیرد. همچنین، منافع متعدد حیوانات شگفت‌انگیز و حاصل تدبیر و حکمت خالق­شان است (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 290 و 291؛ ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، صص. 329-331).

ملّاصدرا روند پیدایش و رشد طاووس (ملّاصدرا، 1366الف، ج 3، ص. 32) و نقوش و صور ظاهری آن را هنرمندانه و حکیمانه توضیح ‌می‌دهد و به رنگ­های عجیب و نقوش ظریف و زیبای آن اشاره‌ می­کند. از نظر او، این‌­ها آیات و شواهدی هستند که با زبان حال­شان از جلال خالق خود و کمال حکمت پروردگارشان پرده ‌برمی‌دارند. او می­گوید:

«پس، هر کس در آن چیزی که برای مادۀ لزج داخل تخم­مرغ - [که] مانند نطفه است – ظاهر شده‌ است تأمل ‌کند، [چیزهایی مانند] این تصاویر و هیئت‏ها و اشکال و اعضا و نقوش و رنگ‌ها که بر لباس [یعنی بر پرهای] او است، [او را به] اعتراف به وجود کسی که ملک و ملکوت و کبریاء و جبروت برای او است به اضطرار [می­کشاند]؛ چه رسد به اینکه در سایر احوال و کمالاتی که به هر نوعی از پرندگان و سایر حیوانات [مانند] بهائم و وحوش اختصاص ‌دارند و با [چشم ظاهری] دیده‌ نمی­شوند تأمل ‌کند؛ [صفاتی همچون] صفت‌های نفوس­شان و اخلاق‌شان، عادات­شان و چگونگی ادراکات و ارادۀ آن­ها و اغراض آن­ها و منافع افعال آن­ها و سایر اموری که از حصر و ضبط خارج هستند» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 3، ص. 33).

نکات ظریف خلقت: ملّاصدرا وجه لطیف خلقت، یعنی اشیای لطیف و لطائف خلقت، مانند آنچه در گیاهان و حیوانات کوچک وجود دارد را بررسی می‏کند. از نظر او، تبیین و شرح لطف خداوند در آفرینش این موجودات مانند کوچکی جثه­شان، هدایشان به سمت مصالح، ادراکات و احوال­ لطیف­شان و ترکیب رنگ آن­ها فراوان است. بیرون آمدن جواهری ارزشمند همچون طلا و نقره و یاقوت از سنگ­های سخت، بیرون آمدن عسل از زنبور عسل و ابریشم از کرم و مروارید از صدف را ناشی از لطیف ‌بودن خداوند و به نوعی تجلی و ظهور اسم لطیف خداوند می‏داند؛ خالق این مخلوقات لطیف است و لطیف کسی است که دقایق وجوه رفق را ترک ‌نکرده‌ است. خدای لطیف، به آنچه ما لطیف ‌نامیدیم، از وجه لطافت خود، لطف ‌کرده ‌است. به تأکید ملّاصدرا، آن کسی که به حقیقت این افعال معرفت ‌نداشته ‌باشد، حقیقت اسماء را نیز نخواهد شناخت[26] (ملّاصدرا، 1366ب، ج 3، صص. 285 و 286). به بیان دیگر، وجه لطیف آفرینش باب معرفت اسم لطیف خداوند است. در واقع، در معرفت حقیقت اسم لطیف خداوند با نگاه کردن در وجه لطیف آفرینش برای انسان ‌باز خواهد شد.

 

۸- کثرت آیات؛ تسهیل‌گر تعالی یا مانع راه؟‌

آنچه تا کنون در باب نگاه آیت‌بین بیان‌ شد، با همۀ عظمت و زیبایی­ فقط نمونه­ای است از آنچه ملّاصدرا در این باب نگاشته ‌است. به تصریح خود صدرالدین شیرازی، بیانات او در این حیطه نسبت به آنچه بیان‌ نکرده است‌، بسیار ناچیز است و شگفتی­ها، غرائب، عظمت و زیبایی آیات الهی در آفرینش به حدی است که قلم درختان و مرکب دریاها هم برای نوشتن کافی ‌نخواهد بود. او با اظهار شگفتی از آیات و شواهدی که به «وجود خداوند» و «آثار حکمت» در خلق زمین و «بسیار و غیرقابل شمارش» بودن آن‌ها دلالت دارند، چنین می‌گوید:

«پس این بخشی از آیات خداوند در آفرینش زمین بود و آنچه [از آیات خلق زمین] نگفتیم [به حدی] بیشتر از آن چیزی است که برشمردیم که اصلاً نسبتی بین­ این دو نیست! پس هنگامی که عاقل در این امور عجیب و غریب تأمل ‌کند، می‌داند برای آن مدبری علیم و مقدری حکیم وجود دارد و ایمان او تقویت ‌می­شود و معرفت او شدت‌ می­یابد.» (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 281).

او حتی در شمارش شگفتی­های حیوانات کوچک، اظهار عجز می­کند و باب حیوانات برای معرفت خدا را غیرمحصور می­داند[27]؛ حیوانات، شکل­هایشان، اختلاف­شان و طبائع‌شان! (همان، ص. ۲۹۱)

این کثرت آیات و شگفتی آن‌ها ممکن است تسهیل‌گر تعالی انسان باشد. اگر انسان رویکردی درست در مواجهۀ با طبیعت داشته‌ باشد، هر جزئی کوچک از طبیعت به‏تنهایی راه بی‌نهایت گشودۀ به سوی حق است. انسان به هر سو روی ‌کند، با امر و پدیده و چیزی رو‌به‌رو است که می‌تواند او را به سعادت، حکمت و عشق اکبر برساند. گویا هر گوشه‌ای از جهان آفرینش به‏سان سکوی پرواز آدمی خواهد بود.

هرچند دریای پر از غرائب جهان طبیعت بسیار شگفت‌آور است، شگفت‌آورتر از همۀ این عجائب خلقت آنکه انسان از آن تعجب ‌نکند و شگفت‌زده نشود (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، ص. 288)؛ زیرا برخی با وجود این حجم از آیات شگفت‌انگیر خلقت اظهار شگفتی نمی‌کنند و به این شگفتی‌ها به عنوان آیات الهی نمی‌نگرند. چه بسا کثرت مشاهده عامل سقوط تعجب باشد (ملّاصدرا، 13۶۶الف، ج 5، ص. 332). ملّاصدرا با عنایت به توحید افعالی، ریشۀ عدم شگفتی از طبیعت را کوری قلب شخص معرفی ‌می‌کند. از نظر او، کسی که قادر به ‌چنین آیت­شناسی‌ است، «هدایت‏شده» و «رشدیافتۀ» حضرت حق است و خدا است که چشم او را باز کرده ‌است. همچنین، او دوست خدا است؛ از این رو، در همۀ ذرات و اجزای عالم خدا را می­بیند (ملّاصدرا، 1366الف، ج 1، ص. 288). در واقع، نه فقط در مجموع آفرینش و به عنوان یک کلّ واحد یا در نسبت اجزای آفرینش با یکدیگر به مشاهدۀ خدا می­نشیند، بلکه در هر ذرۀ عالم و در هر جزئی از این عالم آفرینش و مخلوقات، غرق در مشاهدۀ الله و اسماء و صفات می‌شود. برای مثال، از نظر ملّاصدرا هیچ صنع و نقشی با نقوش و صوری که خدا ایجاد کرده‌ است برابری ‌نمی­کند و در حقیقت، تفاوت و دوری دو فاعل از تفاوت و دوری در فعل آن­ها مشخص ‌می­شود (ملّاصدرا، 1366ب، ج 1، صص. 287 و 288). هیچ فعلی به شکوهمندی فعل خدا و صورت­گری او در عالم هستی نیست و از این رو، هیچ فاعلی نیز همچون او نخواهد بود.

کسی که در قالب بهیمی خود صرفاً به الوان و ظاهر آن­ها نگاه کند، این شگفتی و تعجب برای او به دلیل همین کثرت مشاهده و نیز تکرار مشاهدۀ این‏چنینی کم‏رنگ و حذف می­شود. او در قالب بهیمی خود فرو می­رود؛ تا جایی که چشم انسانی او کور می­شود. در مقابل، کسی که به وجه آیه بودن مخلوقات توجه‌ دارد و با نگاه ذوالعین‌گونه و از سر ذوق حکمی در آن­ها نظر کند، از حد بهیمی گذر می‌کند و ارتقاء می‌یابد و دم­به­دم اظهار شگفتی و ایمان او فزونی‌ می‌یابد. ملّاصدرا، در بیانات تفصیلی خود دربارۀ این موضوع، مدام با تعابیری همچون سبحان‏الله، اظهار شگفتی و اعجاب می­کند.

پس، نخست اینکه تعداد این آیات بسیار زیاد و غیرقابل شمارش است؛‌ دوم اینکه این کثرت آیات شگفت‌انگیز ممکن است موجب سرعت و شدت در تعالی انسان شود و سوم اینکه در اثر غفلت و عدم مراقبت، کثرت مشاهده عامل سقوط تعجب انسان و عادی‌ شدن عجائب، شیءانگاری و بلکه گمراهی بیشتر انسان می‌شود. به بیان دیگر، آنچه می‌توانست او را به معرفت و حقیقت برساند، برای او بی‌تأثیر ‌می‌شود یا باعث شقاوت او خواهد شد.

9- نتیجه‏گیری

از نگاه ملّاصدرا، عالم سراسر صورت جمال خدا، فعل و صنع او، تصنیف و کتاب خداوند و پر از شکوه و شگفتی است. همۀ عالم از آسمان‌ها و زمین و آنچه در آن‌ها است، کتابی تفصیل‏یافته­ از عالم الهی و اسماء حسنی و صفات حق است. همان­طور که حضرت حق در نهایت زیبایی است، اسماء او و عالم (صورت اسماء) نیز در نهایت زیبایی هستند. همچنین، نحوۀ وجود و بود عالم طبیعت و اجزای آن آیتی است؛ به تعبیری، هویت این موجودات آیت است.

ملّاصدرا قائل به سه نوع نگاه به طبیعت است؛ خنثی، کوته‌نگرانه و آیت‌بین. از نظر ملّاصدرا، به مخلوقات و عالم هستی باید ذوالعین‌گونه نگاه‌ کرد و رویکردی آیت‌بین داشت. ملاصدرا در آثار خود، تصویری شگفت‌انگیز و ملموس از این نگاه آیت‌بین را ارائه می‌دهد و بارها و بارها بر شگفتی‌ها و ظرافت‌های عالم هستی تأکید می‌کند.

خداوند علم، حکمت، توحید و معرفت امر و خلق را بر انسان واجب ‌کرده‌ است. ملّاصدرا در حصری شگفت­آور، علم و کشف اسماء حسنای الهی را فقط با تدبر در مخلوقات آسمان و زمین ممکن می­داند و آن‌ها را باب معرفت‏الله می­خواند. هرچند این عالم چیزی جز ظهور حضرت حق نیست، نفس ظهور نیز ستر و مانعی برای درک و معرفت خواهد بود و فرد با استفاده از نگاه آیت‌بین به دنبال کشف حقیقت و ملکوت اشیاء است.

همچنین، ملّاصدرا در طرحی جامع که در عشق­های انسانی ارائه ‌می­کند؛ به سه مرتبۀ عشق اکبر، اوسط و اصغر اشاره‌ می­کند و علاقۀ علما به نظر در حقایق موجودات و تفکر در خلق آسمان‌ها و زمین را در مرتبۀ عشق اوسط قرار می­دهد. عشق در مرتبۀ اوسط با آیه­شناسی و نشانه‌شناسی ارتباط دارد؛ زیرا عاشق در این مرتبه با معشوق کاملاً متحد نشده‌ است و چشم­انداز هستی‌شناسانۀ خود به جهان را با نگاه آیه‌بینانه و زیباشناسانه همراه ‌می­کند و مدام در پی کشف باطن و ملکوت اشیاء است. نگاه آیت­انگارانه در سیر و روندی پرتکرار و تدریجی باعث ارتقای وجودی انسان و تحقق عشق اکبر خواهد شد.

ملّاصدرا بین نگاه آیت‌بین، فکر و ذکر و محبت، ارتباطی وثیق برقرار می‏کند. انسان با نگاه آیت‌بین، فکر حقیقی و ذکر حقیقی را محقق ‌می‌کند. انسان که از نظر ملّاصدرا می­تواند فاعل بالمحبه باشد، عالم را علامت محبوب می‌داند، از مغز محبت به عالم نگاه‌ می­کند و در نگاه، مدام محبوب خویش را یاد می­کند. این تقابل و حرکت رفت و برگشتی و متضاعف‌شوندۀ بین محبت و ذکر و فکر، در پی نگاه آیت­بین در هستی مکرراً انجام‌ می‌شود، تا آنجا که انسان به‌یک‌باره به مرتبۀ محبان الهی می‌رسد و انوار جمال و جلال الهی را ملاحظه‌ می­کند.

با توجه به هویت جهان آفرینش و عالم طبیعت و هویت انسان، نگاه آیت‌‌بین نقشی به‏سزا در سلوک و تعالی انسان دارد. نگاه آیت‌بین تنها راه معرفت‏الله، تسهیل‌گر عشق اکبر، راه تفکر و ذکر حقیقی، راه حصول باطن ایمانی برای انسان و نیز وصول او به مقام کأنّ و أنّ، راه رسیدن به لایه‌های متعدد واقعیت،‌ راه سفر از خلق به سوی حق، عامل هدایت و سعادت انسان، راه ایجاد و تشدید حکمت و کلید گشایش غیب برای قلب آدمی است. این موارد را می‌توان از طریق ارتباط زیبایی‌های ظاهری و باطنی، ارتباط صورت و حقیقت و در بستر نگاه وجودی صدرایی تبیین و تحلیل کرد. ملّاصدرا در توصیف نگاه آیت‌بین، آن را با اموری همچون «نظر»، «ژرف‌نگری»، «حسن و زیبایی»و «استمرار و پیوستگی بسیار» همراه ‌می‌کند. شخص از طریق نگاه آیت‌بین به طبیعت، یعنی نظر زیبای عمیق و مستمر، به‏تدریج از ظاهر به باطن، از صورت به حقیقت، از خلق به حق و از آیه به ذوالآیه منتقل ‌می‌شود و شدیدترین حالت فاعلیت بالمحبة، عشق، سرمستی، حکمت، سعادت، هدایت‌، توحید، ایمان و معرفت به اسماء حسنای الهی را محقق می‏کند‌ و با حق یگانه ‌می‌شود.

[1] «عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی»

[2] جمال در لغت به معنای حسن بسیار است. در اصطلاح نیز جمال به «ظهور» گره‌ خورده‌ است؛ یعنی جلال با بطون و جمال با ظهور ارتباط ‌دارد. همچنین، مولفۀ «تناسب» در جمال مطرح‌ می­شود؛ پس، ظهور به‏تناسب را جمال می‌گویند. در جمال نحوی از ظهور اشباع شده ‌است؛ ظهوری به‏تناسب و به‏ملائمت؛ برخلاف حُسن که همان تناسب صرف است. این ظهور یا اطلاقی است بدون مقابل یا نسبی است. آن ظهور به‏تناسب که اطلاق دارد و مقابل ندارد را جمال مطلق گویند و چنین جمالی فقط برای خدا است. در مقابل ظهور اطلاقی، ظهور نسبی وجود دارد که اگر ظهور نسبی باشد، در نتیجه جمال هم نسبی خواهد بود. همۀ این جمال­های نسبی ظلّ آن جمال مطلق هستند (فرغانی، 1428ه.ق، ج 1، صص. 235-237).

[3] «خلقه کله بالحسن و البهاء»

[4] در متن مقاله به آدرس‌هایی متعدد در این باب اشاره ‌شده ‌است.

[5] ملّاصدرا در تفسیر خود، ضمن اشاره به محبّان‌ خدا و عاشقان صنع و قدرت او که با عین توحید به طبیعت نظر می‌کنند، در بیان نوع نگاه کوته‌نگران می‌گوید: «و من تأمّل فیها قاصراً للنظر، من حیث لها طبیعتها الجزئیة، و غایتها القریبة، و من حیث یؤثر بعضها فی بعض لا من حیث ارتباطها بمسبب الأسباب، حتی یکون طریقاً من طرق الارتقاء الی فاطر الماهیات فقد شقی و تردی» (ملّاصدرا، ۱3۶۶الف، ج ۵، ص. ۳۳۳). همچنین، در جای دیگر، عدم نظر در آفاق و انفس را از نگاه قاصرانۀ به آن، به نجات نزدیک‌تر می‌داند: «و اعلم أنَّ عدم النظر إلی صنع و الإیجاد أنجع و إقرب إلی النجاة من النظر الأعوج، ‌فإنّ‌العمی أقرب إلی السلامة من بصیرة حولاء، و البلاهة أدنی إلی الخلاص من فطانة عوجاء» (ملّاصدرا، ۱۳۶۳، ص. ۲۷۴). با کنار هم گذاردن و تحلیل چنین بیاناتی از ملّاصدرا، می‌توان به رویکرد خنثی با ویژگی‌های گفته‏شده پی ‌برد.

[6] این اصطلاح برگرفته از برخی از متون ملّاصدرا است؛ متن‌هایی همچون: «فیقول الجاهل المغرور القاصر النظر: إنّما ینزل الماء من السحاب لأنّه ثقیل بالطبع، و طبیعته سبب نزوله، و یظنّ أنّ هذا معرفة انکشفت له و یفرح بها» (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۷، ص. ۸۷)؛ و یا «و ما من ذرة فی السماء و الأرض و البر و البحر الا و اللّه یضل بها من یشاء، و یهدى من یشاء فمن نظر فی هذه الأمور من حیث انها فعل اللّه و صنعه و أثر من آثار وجوده و کرمه و إلهیته استفاد منها المعرفة و اهتدى، و من تأمل فیها قاصرا للنظر، من حیث لها طبیعتها الجزئیة و غایتها القریبة، و من حیث یؤثر بعضها فی بعض لا من حیث ارتباطها بمسبب الأسباب حتی یکون طریقا من طرق الارتقاء الی فاطر الماهیات فقد شقی و تردی - فنعوذ باللّه من الضلال و نسأله أن یجنبنا مزلة أقدام الجهال بمنّه و فضله» (ملّاصدرا، ۱۳۶۶الف، ج ۵، ص. ۲۳۳).

[7] ادمان النظر؛ إدمان به معنای پیوسته، مستمر و مکرر انجام دادن کاری و از آن دست نکشیدن است.

[8] «أمعن النظر...»

 [9]«او أحسن إدمان النظر فی الآیات و الأسرار المبثوثة و تأمّل فی الحکم المکتوبة فی عالمی الملک و الملکوت و لا تکن ممن ذمهم الله تعالی من المعرضین عن التدبر فی آیات الآفاق و الأنفس»

[10] «إن احسنت ادامة النظر...»

[11] در قسمت بعدی نوشتار به این نمونه‌ها اشاره‌ خواهیم‌کرد.

[12] «فیحبّ الخلائق بمحبّة خلاّقهم، و یبتغی من فضل اللّه بطلب حظوظ التجلّیات الصفاتیّة و الأسمائیّة»

 [13]« المحبة رفیق الوجود»

[14] «وَکَأَینْ منْ آیَةٍ فی السَّمَاوَات وَالْأَرْض یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرضُونَ * وَمَا یُؤْمنُ أَکْثَرُهُمْ باللَّه إلَّا وَهُمْ مُشْرکُونَ»

[15] نام مقام کأنّ از حدیثی از پیامبر (ص) گرفته ‌شده است؛ ایشان در توضیح احسان می‌فرمایند: «أن تعبد اللّه‏ کأنّک‏ تراه‏، فإن لم تکن تراه، فإنّه یراک» (مجلسی، ۱۴۰۳ ه.ق، ج ۶۷، ص. ۲۱۹). علّامه طباطبایی (ره) یکی از شارحان صدرایی هستند. ایشان در تقسیم‌بندی سه‌گانه‌ای، انسان‌ها را از لحاظ انقطاع به سوی خدا، به سه دسته تقسیم‌ می‌کند: دستۀ اول مقربین هستند؛ انسان‌هایی تام‏الاستعداد که به طور کامل و قلباً از این نشئه منقطع شدند. دستۀ دوم انسان‌هایی تام‏الایقان هستند که هنوز به طور کامل از این نشئه منقطع ‌نشدند. دستۀ سوم نیز سایر مردم هستند. دستۀ دوم به غیب از ورای حجاب ایمان دارند و از لحاظ عمل هم نیکوکار هستند. علّامه در توصیف این دسته، به حدیث گفته‏شده از پیامبر استناد ‌می‌کند و تفاوت دستۀ اول و دوم را مانند تفاوت بین کأن (گویا) و إنّ (حقیقتا) می‌داند (طباطبایی، 1360 ه.ق: 17 و 18)

[16] فیه و فیها به زمین، آسمان‌ها یا هر یک از پدیده‌های طبیعی و مصادیق محیط‌زیست اشاره دارد.

[17] کائنات زمین، آسمان و آنچه در آن‌ها است.

[18] «و لله الاسماء الحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه سَیُجْزَوْنَ مَا کَانُوا یَعْمَلُون»  از آن خداوند است نیکوترین نام‌ها؛ بدان نام‏هایش بخوانید؛ آن‏ها را که به نام‌هاى خدا الحاد مى‌ورزند واگذارید؛ اینان به کیفر اعمال خود خواهندرسید. (اعراف، ۱۷۰)

[19] ما می­دانیم وجود هر چیزی از آثار موجدۀ او است و چیزی در معلول یافت ‌نمی­شود مگر اینکه به نحو اعلی و اشرف در علت آن باشد؛ از این رو، تمام لذایذ و مرغوبات که در عالم جسمانی یافت ‌می­شوند، رشحاتی از عوالم بالاتر هستند.

[20] شرح اصول کافی از کتب مؤخَر ملاصدراست و از این­رو اهمیت توجّه این­چنینی او را افزون می­کند. اسفار نیز که کتابی است حکمی و به نوعی درس خارج حکمت ملاصدراست؛ امّا با این حال، در مقام و از زاویه دید یک حکیم، صفحات قابل توجهی را به این موضوع اختصاص‌داده‌است. او در آثار دیگر خود مانند «تفسیر القرآن الکریم» نیز به تناسب موضوع، گاهی به این مطلب پرداخته‌است.

[21] «فینتهى بالاخرة الى خالق السموات و الارض و جبار الملک و الملکوت. فکل ذلک شواهد متظاهرة و آیات متناصرة ناطقة بلسان حالها مفصحة عن جلالة بارئها معربة عن کمال حکمته»

[22] «فاذا حرّک الله الهواء و جهله ریحا»

[23] «إنّا أَرْسَلْنا عَلَیْهمْ ریحاً صَرْصَراً فی یَوْم نَحْسٍ مُسْتَمرٍّ * تَنْزعُ النّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعرٍ» (القمر، ١٩ و ٢٠)

[24] ملّاصدرا تفصیل آن را به آیات دیگر قرآن ارجاع می­دهد.

[25] ملاک‏هایی مختلف همچون نوع حرکت­ آن‏ها یا تقسیم‏بندی از لحاظ منافع و اشکال و اخلاق و طبع­ آن‏ها یا در درجۀ شدت و خست وجودی حیوانات.

[26] «و لن یعرف حقیقة اسمائه تعالی من لم یعرف حقیقة هذه الافعال»

[27] «و هذا الباب لا حصر له»

الف: کتاب‏شناسی
قرآن کریم
ابن ‏عربی، محی‏الدین (بی­تا). الفتوحات المکیة (اربع مجلدات). بیروت: دارالصادر.
امامی جمعه، سید مهدی (1385). فلسفۀ هنر در عشق­شناسی ملاصدرا. تهران: فرهنگستان هنر.
حکمت، نصرالله (1393). حکمت و هنر در عرفان ابن عربی (عشق، زیبایی و حیرت). تهران: مؤسسۀ تألیف، ترجمه و نشر آثار هنری «متن».
عسگری، حسن بن عبدالله (۱۴۰۰ ه.ق). الفروق فی‏اللغة، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی. بیروت، لبنان: دارالآفاق‏ الجدیدة.
فرغانی، سعیدالدین (1428 ه.ق). منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن فارض (عاصم ابراهیم الکیالی الحسینی الشاذرلی الدرقاوی، مصحح). بیروت: دارالکتب العلمیة.
ملّاصدرا، محمد بن ابراهیم (13۶۳). مفاتیح الغیب (محمد خواجوی، مصحح). تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، انجمن حکمت و فلسفۀ ایران.
ملّاصدرا، محمد بن ابراهیم (1366الف). تفسیر القرآن الکریم. قم: بیدار.
ملّاصدرا، محمد بن ابراهیم (1366ب). شرح اصول الکافی (محمد بن یعقوب کلینی، نویسنده؛ محمد خواجوی، مصحح). تهران: موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).
ملّاصدرا، محمد بن ابراهیم (1368). الحکمة المتعالیة فی‏الأسفار العقلیة الأربعة. بیروت: دار‏الاحیاء التراث العربی.
ملّاصدرا، محمد بن ابراهیم (1375). مجموعۀ رسائل فلسفی، رسالۀ شواهد و رسالۀ الفوائد (حامد ناجی اصفهانی، پژوهشگر). تهران: انتشارات حکمت.
ملّاصدرا، محمد بن ابراهیم (۱۳۸۹). أسرار الآیات و أنوار البینات. تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.
طباطبایى، محمدحسین‏ (1360ه.ق). رسالة الولایة. قم: موسسۀ اهل‏البیت (علیهم السلام).
مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی (۱۴۰۳ه.ق). بحارالانوار (تحقیق و تصحیح: جمعی از پژوهشگران). بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
ب: نشریه
بیدهندی، محمد، و شیراوند، محسن (۱۳۹۳). تحلیل اخلاق زیست‌محیطی بر اساس پاردایم معرفتی اسفار اربعه. اخلاق زیستی، 13، ۵۵ -۷۴.
رضازاده، رضا، و جلیلیان، زهرا (۱۳۹۶). انسان سالک صدرایی، بازخوانی رهیافت چندوجهی ملّاصدرا به سلوک انسان. دوفصلنامۀ علمی - پژوهشی تأملات فلسفی، ۷، ۱۵۷-۱۸۰.
شیراوند، محسن (۱۳۹۸). اندیشۀ تجلی طرح معنویت زیست‌محیطی. انوار معرفت، ۲ (پیاپی، ۱۷)، ۳۳-۴۸.